بلاگ كاربران


  • کیا اینطورین؟

  • تفاوت خوابگاه دختران و پسران شب قبل از امتحان! :)))))کیا اینطورین؟
  • اسیر نگاه

  • مرا حاجت به طبیب نیست آن دم که نگاهم به نگاه چشمان زیبایت گره میخورد. نازنینم : مگیر نگاه مسیحایی ات از من که زندگی را در رگ هایم جاری میسازد    
  • عکس های یک داف جیگر در خیابان های تهران

  •     با مشاهده این خانم زیبا حیرت زده شدیم . شما هم ببینید و به قدرت خدا در آفرینش انسان ها پی ببرید .   اینطور که از عکس پیداست این خانم بی حجاب هم هستند و شلوار پاشون نیست و ما رو بیشتر ترغیب به نزدیک شدن کردند       بله درست بود این خانم شلوار پاشون نیست . جالبه جدیدا اصلا به رعایت حجاب در تهران هیچ توجهی نمیشه . جلوتر رفتیم تا از نزدیک با این خانم بی حجاب که حدس…
  • ترسناک

  •   صابون ترسناک به شکل انگشت صابون ترسناک به شکل انگشت صابون ترسناک به شکل انگشت
  • یك داستان عجيب لطفا آن را تا انتها بخوانيد

  • اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صد…
  • عشق واقعی

  •   دختری را که در تصویر می بینید ، کتی کرکپاتریک نام دارد؛‌ کتی 21 ساله به همراه نامزد 23 ساله خود نیک برای جشن عروسی شان آماده می شوند. این عکس تنها چند دقیقه قبل از مراسم عروسی این دو جوان ، در روز 11 ژانویه 2005 گرفته شده است.     کتی مبتلا به سرطان است و بیماری وی در بدترین وضعیت خود قرار دارد؛ وی مجبور است هر روز ساعاتی زیر نظر پزشک و دستگاه های مخصوص قرار بگیرد. در ای…
  • هنگامی که خدا زن را آفرید

  • هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی،مراقب باش  که ...اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین  گفت:بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی.سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که مسحور شیطان میش…
  • ساحل چشمانت

  • دست هایت پل آرزوهای من   آغوشت امن تـرین جای دنیـا   نوازش هایت مرهم کهنه زخـم هایم   چشم هایت ساحل آرامش دل طوفان زده ام   پلک نزن ، بگذار اسارتم را به نظاره بنشینم   واما ...   لب هایت گرمابخش بر دل ســردم    واااای اگر سهم من از زنـدگی تو باشـی   میان آتش مثال ابراهیم خواهـم رفت  …
  • مرا بشناس

  •   غرق دردم، ولی می خندم     خنده ای که تلخیش را فقط خودم می دانم و خدای من     بدتر از ناله ی کودک از مادر بریده شده     عمق درد من دیدنی نیست     تلاش بیهوده نکن برای دلداری دادنم     اگر راست میگویی مرا بشناس       بهانه هایم را   لج کردنم را   بچه شدنم را   کج خلق شدنم را     تو اصلا میدانی با خود …