دیوار کاربران


arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

آدم ها...

آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند...
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه...
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف...

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

مهتاب

یاد گرفته ام تنهایی ام را...
ماهرانه پشت روزنامه ای
پنهان کنم !
اما از مهتاب...
که بوی شانه های تو را می دهد
چیزی را نمی توان پنهان کرد . . .

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

دل تنگ ها...
دل تنگ ها را خوب می فهمند ...
حسرت به دل ها...
حال ما را خوب می فهمند !

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

با دلت ...
حسرت هم صحبتی‌ام هست ولی...
سنگ را با چه زبانی ...
به سخن وا دارم ...؟

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

بـــهار را ببین
چگونه از خود می تــکانَد برگ های فرسوده را
تو هم جوانه ای بزن
ســبز شـــو
بـهـار
ادامه ی لبخندهای تو خواهد بود…

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

سلامی به ارزش گرما در دل سرما
سلامی به ارزش نور در دل شب
سلامی به سکوت تنهایی
سلامی به قلب شکسته آدمها
سلامی به مهربانترین دوستان

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

بار دیگر "صبح" شد

بیدار شد این زندگی

ای تمام حس بودن های من

"صبحت بخیر" ... ❤️

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

از زندگى كردن دست نمى كشم...
فقط كمى دور مى شوم
فاصله ميگيرم؛
ازآدم هايى كه دل گيرم ميكنند...
از خاطراتى كه ناراحتم ميكنند...
از حسود ها...
از دل سنگ ها...
از بى معرفت ها...
از نامهربان ها...
از سياهى ها...
و بدون آنها با خيالى آسوده زندگى ميكنم!
از زندگى كردن دست نميكشم؛
فقط كمى "دور" مى شوم...

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

تنهایی آدم رو کم‌طاقت می‌کنه...
دلتنگی از یه آدمِ تنها، موجودی غمگین و بی‌منطق می‌سازه!
یه وقتایی بینِ این همه آدمِ غریبه و آشنا
به این محتاجیم که حضورِ کسی رو کنار خودمون حس کنیم...
کسی که شنونده‌ی بهانه‌‌های ریز و درشت‌مون باشه؛
یه نفر که بشنوه و لبخند بزنه
گوش کنه و به دل نگیره
شنونده باشه و سکوت کنه...
یه ‌نفر که تویِ اوجِ بی ‌منطقی‌مون، صبور‌ترین آدمِ دنیا باشه!
خیلی وقتا ما خودمون می‌دونیم حرفی که می‌زنیم منطقی نیست؛
اما یه نفر باید باشه تا تویِ چشمامون نگاه کنه
و برای چند لحظه حقی که نداریم رو بهمون بده...
کسی چه می‌دونه شاید ما اون لحظه فقط تشنه‌یِ توجهیم!
فقط کمی توجه...

arezoo1200
arezoo1200
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

دنیا جایِ بدی نبود،ما بد اقبال بودیم..!
در بدترین نقطه از جهان
و بدترین برهه از زمان؛متولد شدیم ...
ما تاوانِ گناهی را پس دادیم ؛
که در آن هیچ نقشی نداشتیم ...
ما فقط آمده بودیم بِکِشیم؛ما برایِ بُردن نیامده بودیم!
دیگران لذتش را بردند؛
و ما عذابش را کشیدیم ...
تا زبان به شکایت باز کردیم ؛
ما را از جهنم ترساندند ...
واقعا نمی فهمم ؛
بالاتر از اینهمه سیاهی
مگر رنگِ دیگری هم هست ؟!