دلم تنگ است

دلم برای او تنگ است و او نمی داند

نه او می داند

من نمیدانم

شاید هم او نمی داند

من نمی دانم که نمی داند

فقط می دانم

دلـــــــــــم تنـــــــــــــــگ است...

لحظاتی هست

فرسودگی از در و دیوار می بارد

لحظاتی هست

نه آواز گنجشک فروردین

نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم

و نه نگاه مادر

قانعت نمی کند

زندگی قانعت نمی کند

و تو

به اندکی مرگ احتیاج داری..

انتظار که چیز بدی نیست

روزنه امیدی است

در نا امیدی مطلق

من انتـظار را

از خبـر بد

بیشــتر دوست دارم

گاهی باید بارید

آنقدر که خودت هم غرق شوی

گاهی باید رفت

آنقدر که خودت را هم گم کنی

آنـوقت بـرگردی

و از نـــــو بسـازی

هــر آنچه را که دوســــت می داری.......

منم خیلی دوستت دارم.. تنت سلامت و دلت شاد.. بهترین بهترینا سهم ِ قلب مهربونت ❤❤

آدم ها عادت می کنند
به هر چیزی…
حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند!

امروز معلم عشق گفت :
دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .
گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!

از انســــان هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد؛
آن ها قـــادرند ناگهــــــانی،

دیگــــر گــریـه نکـننــد؛
دوسـتــــ نــداشتـــه بــاشـنـــد؛
و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد،
حتـــی زنــدگــــی . . .

قسم

به جان چشمانت !!

اینبار آنچنان رفتنی ام ...

که ، کاسه های آب را هم قسم دهی

نه آن روزها باز میگردند و نه من...!