دیوار کاربران


soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

بعد از گرفتن دست هایت، تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرایت کند ...!

soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

سلام میکنم از روی مهربانی / سلام میکنم از روی شادمانی

سلام میکنم تا جان دارم / که خواننده این سلام را دوست دارم

soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

فرشته ها همیشه وجود دارن،اما بعضی وقتا چون بال ندارن بهشون میگیم دوست
تقدیم به فرشته ی بی بالم که به داشتنش میبالم

soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

مردم جوری حرف می زنند که همه چیز را می دانند،
اما اگر جسارت داشته باشی و سؤالی بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند.

soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

عادت که میکنی به تنهایی دگر غصه ی بودونبود ان دیگـــــــــری تمام میشود...فراموش میشود...
کافی است عادت کنی...همـــــــــه چیز تمــــــــــــام میشود.

soroush1994
soroush1994
۱۳۹۲/۰۲/۲۰

کاش آن لحظه که تقدیم توشد هستیِ من...
میسپردم که مواظب باشی....
جنس این جام بلور است....
پر از عشق و غرور...
مبادا که بازیچه شود...
میشکند.....!!!

Golshan
Golshan
۱۳۹۲/۰۲/۱۸

کـاش مـیـدانـسـتـم
کـیـسـتــــ آن کـه بـرایَـتـــ
دسـتـــ قـلـابـــ مـیـگـیـرد تـا هـر شـبـــ
خـوابـــ از چـشـم هـایَـم بـربـایـی
دیـواری کـوتـاهـتَــر از
خـوابـهــای مَـن نـیـافـتـی . . . ؟!

Rezaa444
Rezaa444
۱۳۹۲/۰۲/۱۸




قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

یک طرف خاطره ها یک طرف فاصله ها

درهمه آواز ها حرف آخر زیباست

راستی آخرین حرف تو چیست؟

تا به آن تکیه کنم ..

حرف من دیدن روی تو در فرداهاست!

Rezaa444
Rezaa444
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

در میان موج هایی که تازه به دنیا آمده اند،درانبوه شاخه هایی که عاشقانه شکوفه کرده اند،

لا به لای ابرهای مهربانی که فردا باران میشوند ....تورا میبینم....!!!

اگر فرصت داشته باشم،تمام سیب های دنیا را برایت می چینم ونام قشنگت را روی پوست

زلالشان می نویسم.

اگر جاده ی زندگی زود به انتها نرسد،آنقدر بیدار میمانم تابه دیدنم بیایی!!

من بی تو یک بوسه فرامش شده ام...!من بی تو یک شعر پر غلط،یک پرنده ی بی آسمان،

یک نسیم سرگردان،یک رویای ناتمامم.

من بی تو بهاری غریبم که در برف متوقف مانده است،یک جویبار سرد که هیچگاه به دریا

نمیرسد،یک عشق باشکوه که مجالی برای شکفتن ندارد،یک شاعر ارغوانی که نمی تواند

آخرین بیت غزل های عاشقانه اش را بسراید

Golshan
Golshan
۱۳۹۲/۰۲/۱۷

دلـــم می خواســت از خـــودم بـــگویـــم ولــی...
مـــدتــی ســت خـــودم را نــیــز گـــم کــرده ام!
هــمــه جا را گــشتــه ام،
زیــر بــرگ هــای بــاران خــورده کــوچـه
پــشــت قــاب عـکــس کــودکــی هــایـــم
درون صــنــدوقــچــه قــدیـمـی، پــنــاهـگـاه قـایـم مــوشـک بــازی کــودکـی هایم
هــمــه جــا و هــمــه جا را گــشتــه ام...
ولــی نـیـسـت آنــچـه را مـی خواهــم!!!
تــنـهـا دســت رنــج ایـن سـفـر غـریـب خـستـگی ست،
دیـــگر تـــوانــی در پــاهـایـم نـیـست!
بــگــذار بر دیــوار دلــت تـکـیه دهــم
مـی خـواهم ایــسـتـاده بــمــیـرم...