دیوار کاربران


hosein12345
hosein12345
۱۳۹۹/۱۱/۰۷


─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
۱۳۹۹/۱۱/۰۶

+5

─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
۱۳۹۹/۱۱/۰۶

شهر پره از هیکلای خوب و ماشینای میلیاردی، ولی نه اونی میمونه که هیکلش خوبه، نه اونی که تو تخت باهاش خوش میگذره
نه اونی که قرار صبحونه میزاری باهاش، نه اونی که تو اینستا اولین سرچ هیستوریته

ته‌ تهش اونی می‌مونه که موقع بالا آوردن میاد موهاتو از پشت میگیره
اونی می‌مونه که با ده هزار تومن آخرِ کارتتم پایه بیرون رفتنه
اونی که تو خرابیِ ماشین، تو آفتاب سوزان باهات شهرو متر میکنه، اونو بچسب دوست عزیز

Bita1978
Bita1978
۱۳۹۹/۱۱/۰۶


─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
─═ह☞ԹՊiՌՅԽ☜ह═─
۱۳۹۹/۱۱/۰۶

عشــــــــــــق
یعنـے
ڪـہ به یوســـــــف
بخورد شلاقـــے

درد تا مغــز سر و
جـــــان
زلــــیخا بـــــدود

nnn
nnn
۱۳۹۹/۱۱/۰۶

تو فیلما نشون میده بچه هه گم میشه مامانش ۲۰ سال اتاقشو دست نخورده نگه داشته . . . . . . . . . . . . . . . . . . من یه بار ۳ روز رفتم اردو برگشتم دیدم اتاقم شده انباری!

Amir_ehsan
Amir_ehsan
۱۳۹۹/۱۱/۰۵

+5

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۹/۱۰/۰۲

باید راهی یافت ، برایِ زندگی را زندگی کردن ،

نه فقط زندگی را گُذَراندَن ..

باید راهی یافت ،

برایِ صبح ها با اُمید چشم گُشودَن ،

برایِ شب ها با آرامشِ خیال خوابیدن..

اینطور که نمیشود ،

نمیشود که زندگی را فقط گذراند ،

نمیشود که تمام شدنِ فصلی و رسیدنِ فصلی جدید را فقط خُنَکایِ ناگهانیِ هوا یادَت بیاورد ،

نمیشود تا نوکِ دماغَت یخ نکرده حواسَت به رسیدنِ پاییز نباشد..

اینطور پیش بِرَوی یک آن چَشم باز میکنی

خودَت را میانِ خزانِ زردِ زندگی ات میابی ،

و یادت هم نمی آید چطور گذَرانده ای مسیرِ بهاری و سبزِ زندگی ات را..

اصلا خدا را هم خوش نمی آید ،

راهَت داده به دنیایَش که نقشَت را ایفا کنی ،

یک روز خوبُ حتی یک روز بد ،

یک روز شیرینُ حتی یک روز تلخ ،

یک روز آرامُ حتی یک روز پُرهیاهو ،

وظیفه ی تو زندگی را با تمام و کمالَش زندگی کردن است ،

با تمامِ سِکانس هایِ تلخ و شیرینَش..

نمیشود که همه اش خسته باشی

و سَرِ سکانس هایِ تلخ بهانه بیاوری و گوشه ای به قهر کِز کنی و بازی نکنی ..

حق داری که خستگی ات را در کنی ،

اما حق نداری که دیگر مسیر را ادامه ندهی ..

اینطور که نمیشود ،

تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد ،

باید زندگی را زندگی کرد ..

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۹/۱۰/۰۲

از هیچ وضعیتی ناراحت نباشید تا وزن و سنگینی خودش را از دست بدهد.

وقتی به اندیشه های منفی توجه می کنیم ، به آنها پروبال می دهیم.

بی اعتنا به ظاهر امور ، جوری وانمود کنید که انگار همه چیز دارد به نحوی جادویی مطابق میل شما پیش می رود!

همه ی اندیشه های مربوط به ترس ، شکست ، نفرت ، و بدخواهی مانند علف های هرز یک باغ هستند که باغبان آنها را نکاشته و نمی خواهد.

پس همه هدف خود را با دیدی مثبت ، روی نتجه نهایی متمرکز کنیم.

+5

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

مردی در جزیره ای افتاد که همه ساکنینش زن بودند...

زنها تصمیم گرفتند مرد را اعدام کنند...

و پیش از اعدام از او خواستند که آخرین درخواستش را بگوید.

مرد گفت:می خواهم زنی مرا اعدام کند که خود را زشت ترین زن جزیره می بیند.!

... مرد تا الان زنده است، مغازه ای باز کرده و خداروشکر اوضاعش روبراهه

+5