بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    تا به کی.....

  • تعداد نظرات : 5
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۳/۳۰
  • نمايش ها : 298

تا به کی باید رفت

 

از دیاری به دیار دیگر

 

نتوانم ‚ نتوانم جستن

 

هر زمان عشقی و یاری دیگر

 

کاش ما آن دو پرستو بودیم

 

که همه عمر سفر می کردیم

 

از بهاری به بهاری دیگر

 

آه کنون دیریست

 

که فرو ریخته در من ‚ گویی

 

تیره آواری از ابر گران

 

چو می آمیزم با بوسه تو

 

روی لبهایم می پندارم

 

می سپارد  جان عطری گذران


آن چنان آلوده ست

 

عشق غمنکم با بیم زوال


که همه زندگیم می لرزد

 

چون ترا مینگرم

 

مثل این است که از پنجره ای

 

تکدرختم را سرشار از برگ

 

در تب زرد خزان می نگرم

 

مثل این است که تصویری را

 

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم

 

شب و روز

 

شب و روز

 

شب و روز

 

بگذار که فراموش کنم

 

تو چه هستی جز یک لحظه یک لحظه یک لحظه که چشمان مرا می گشاید در

 

برهوت آگاهی ؟

 

بگذار

که فراموش کنم.

 

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


amir92
ارسال پاسخ

لایک

LaMis
ارسال پاسخ

مرسی عزیزم

Nazia
ارسال پاسخ

خیلی زیبا بود.
ممنون آبجی گلم.

_SahaR_
ارسال پاسخ


ممنون

Amir_omidi
ارسال پاسخ

مرسی
لایک