دیوار کاربران


кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۹/۲۵

من تکرار نمی شوم

ولی روزی میرسد که

یک ملافه سفید پایان می دهد به من

به شیطنت هایم ""به بازی گوشی هایم

به خنده های بلندم

روزی میرسد که همه به عکسم

با بغض نگاه می کنند و می گویند


دیوانه دلمان برایت تنگ شده

+5

omid1392
omid1392
۱۳۹۳/۰۹/۲۵

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻏﺮﻭﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ...
ﻣﻨﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺕ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ
ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﻧﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺖ ﺗﺪﺍﻋﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ..
.ﻧﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩ...
. ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ...
ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻏﻢ ﻫﺎ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﯾﺪﻥ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ....
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ..
. ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﻭﺷﺐ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ
ﮐﺮﺩﻧﺪ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﯿﺪ ....
ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﻏﻢ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ
": ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ "
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ....
ﺧﻮﺍﺑﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﺭﺯﻭﯾﻢ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﻢ....
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺭﺩ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺭﺩ ﭘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ
ﺗﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ ....
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﯼ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ...
.ﺑﺎﻏﭽﻪ ﯼ ﮔﻞ ﺭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﺰﯾﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﯼ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﻮﺩ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺗﻤﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ...
.ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻮﺩ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﻗﺒﺮﻡ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ...
.ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻢ...
.ﻧﻮﺷﺘﻢ ": ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ "

ﻧﻮﺷﺘﻢ ": ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺪﺍﺭ "
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ ....
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎﺳﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ...
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﻩ ﮔﺬﺭﯼ ﻏﺮﯾﺒﻪ
ﮔﺮﺩﻧﺒﻨﺪﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺣﮏ ﺷﺪﻩ
ﺍﺳﺖ...
ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﮔﺮﺩﻧﺒﻨﺪ ﺭﺍ ﺧﺎﮎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ...
ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ...
ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﻫﻢ ﺁﻥ ﺗﭙﻪ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺲ ﺷﻮﯼ ﻭ ﭼﺘﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ
ﻧﺒﺎﺷﺪ ...
. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ... .
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﻓﺎﻧﻮﺱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻏﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﻗﺒﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﮔﯿﺘﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﻭ ﻧﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻩ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺩﻟﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﺮﺍ؟
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ … ؟ !

кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۹/۱۸

طوری بخنـــد که حتی تـقــدیــر شکستش را بپذیــرد

طوری عشق بورز که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود

و طوری خوب زنـــــدگـی کـن که حتی مرگ

از تماشای زنــــــدگیـت سیـــر نشود

زنـــدگی نیست که میگـــذرد مــا هستیـم که رهگـــذریــم

پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبّت کن

روز هـــا بـالاخـــره به شب می رسنـــد

تارسيدن شب ، از روزت استفــــاده کـن … !
----------------------------------------------------------------
با آرزوی شروع روزی پر از لبخند

تقدیم با احتـــــــــ43ــــــــرامـ

maryam1352
maryam1352
۱۳۹۳/۰۹/۱۷

بعضی وقت ها هم هست دلت می خواهد :
داستان زندگی ِتو هم کتابی شود ، آن هم کتابی چند فصلی !
گاهی دستت می گرفتی، ورقش می زدی ..
برمی گشتی به فصل های قبل تر، آدمهای بیخود توی قصه ات را پیدا می کردی،
برایشان توضیح می دادی چقدر عمرت را بیهوده به خاطرشان تلف کردی !
بعد ورق های مربوط به " بیخودی "ها را پاره می کردی و دور می ریختی ..
جوری که وقتی کاغذ پاره های مچاله شده را می دیدند ،
می فهمیدند نبودنشان فرقی با بودنشان نمیکرده !
می دیدند که بدون آنها نمرده ایی ، زنده ایی هنــــــوز..
راه می روی، نفس می کشی، می خندی ...
اصلا "بهتـــری"
بعضی وقتها آدم دلش چه چیزها که نمی خواهد ... !

Asemon
Asemon
۱۳۹۳/۰۹/۱۷

اﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻜﺪﯾﮕﺮ ﻧﻘﺶ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪ ...
ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯿﻜﺸﻨﺪ ، ﻟﺬﺕ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ، ﺩﻭﺩ ﻣﯿﻜﻨﻦ ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪ ...
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻙ ﺯﻣﺎﻧﯽ ...
ﺳﯿﮕﺎﺭﻱ ﺩﯾﮕﺮ...!!!

Asemon
Asemon
۱۳۹۳/۰۹/۱۶

رو به تو سجده میکنم

دری به کعبه بازنیست

بس که طواف کردمت

مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظرکنم

نماز من نماز نیست

مرا به بند میکشی

از این رهاترم کنی

ازهمه توبه میکنم

بلکه تو باورم کنی

Asemon
Asemon
۱۳۹۳/۰۹/۱۵

هرازگاهی
خودت را هَرَس كن...
شاخه های اضافیت را بزن...
پای تمام شاخه بریده هایت بایست...
تمام سختی هایت...
دردهایت...
باغبانی کن خودت را...
خاطرات بدت را...
سَبُك كن فكرت را...
از هرچه آزارت می دهد...
ریاضیدان باش...
حساب و کتاب کن...
خوبیهای زندگیت را جمع کن...
آدمهای بدِ زندگیت را کم کن...
همه چیز خوب می شود...
قول...
خوب می شود... ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ، ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﻧﯿﺎ
ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ....

Asemon
Asemon
۱۳۹۳/۰۹/۱۲

از من می‌پرسی:
تفاوت من و آسمان چیست؟
تفاوت تو و آسمان این است:
اگر تو لبخند بزنی
آسمان فراموش می‌شود!همیشه از تاریخ تولدم می‌پرسی
برایت می‌گویم آن چه نمی‌دانستی:
روزی که عاشق تو شدم
روز تولد من است!اگر غول چراغ خارج شود
و بگوید: در خدمتم سرورم!
یک دقیقه فرصت داری
هر چه می‌خواهی آرزو کنی از یاقوت و زمرد و…
تا به آن برسی
بی‌تردید
چشمانت را انتخاب می‌کنمچشمانت، شبی بارانی است
کشتی‌هایم در آن غرق
و نوشته‌هایم در آن فراموش
آری
آینه‌ها، حافظه ندارند!روی باد
نام دوست داشتنی‌اش را نوشتم
و روی آب
نمی‌دانستم که باد نمی‌شنود
نمی‌دانستم که بر آب
نقشی نمی‌ماند!از آن رو که عشق تو
فراتر بود از کلام
با خودم قرار گذاشتم
که سکوت کنم

Asemon
Asemon
۱۳۹۳/۰۹/۱۱

الهی ، خواندی تاخیر کردم ... فرمودی ، تقصیر کردم ...

عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم ...

اگر گویم ثنای تو گویم ، اگر جویم رضای تو جویم ...

الهی ! گفتی کریمم ، امید بدان تمام است ...

تا کرم تو در میان است ، نا امیدی حرام است...

кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۹/۱۰

صبح پاییزیت به طراوت نسیم بهاری ...

دلت همیشه عاشق عاشق ...

عاشق آنکه تو را با جان و دل میخواهد ...

خنده بر لبانت جاری ...

غم از خانه قلبت فراری ....

+5