بعضی از آدمهای این روزگار
با گرگ بره میخورند
با چوپان گریه میکنند
مراقب باشیم...

رفتم پیش پرستار امپول بزنم گفتم این امپولو واسم بزن

پرستار گفت ...تورج

گفتم .من تورج نیستم

گفت چرا تورج

گفتم خانوم من نازی ام تورج نیستم

گفت حرف نزن نازی

, باید بزنم تورج

گفتم امپول ماله منه چرا بزنی به تورج

گفت خیلی حرف میزنی باید بزنم تورج

یکم فکر کردم گفتم بگو رگ

گفت رج

گفتم حالا بزن تورج!

یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم

مرسی … الان میل ندارم

لامصب این جمله خیلی با کلاسه

.

.

.

ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم !

از حادثهٔ جهان زاینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس

این یکدم عمر را غنیمت میدان
از رفته میندیش وز آینده مترس

مولانای جان

از حادثهٔ جهان زاینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس

این یکدم عمر را غنیمت میدان
از رفته میندیش وز آینده مترس

مولانای جان

هرگز سه چیز را در زندگیت فراموش نکن.....◑▂◑

من☺
من☺
من☺

مرسی⊙﹏⊙

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎنتزیام ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ

...ﺻﺒﺢ که ﺑﯿﺪﺍﺭ میشم ، ﺑﮕﻢ

ﺻﺒﺤﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﻢ!!!!!!!!

ﯾﻌﻨﯽ گفتما... خیلی هم ﮔﻔﺘﻤﺎ....

جواب هم دادن....

ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩه !!!