تو چه می‌دانی آدَمی که به یک نقطه خیره مانده و به موسیقیِ دلخواهش گوش می‌دهد...
در آن نقطه‌ی کوچک که به آن خیره شده، چه چیزهایی می‌بیند...
چه چیزهایی می‌شِنود، و چه چیزهایی احساس می‌کند

مقصر من بودم...
خسته بودم...
از یه جایی باید دست می کشیدم...
ولی نتونستم!
می دونستم این کار لعنتی بیهوده است!
آخر عاقبت من شد فقط انتظار...

ماقوی میشویم از همانجا که ضعیف شدیم
و رشد میکنیم از همانجایی که زخم خوردیم...

شیخ گوید جامه ی تقوا به انسان بهتر است!!!
من نخواهم جامه ی تزویر....عریان بهتر است: )

او لباس زهد بر تن دارد و جنسش ریاست!!!!
ظاهر و باطن چو باشد هر دو یکسان!...بهتر است

+5

Ahoj,

Jsem svobodná dáma, je mi potěšením vás tu potkat, prosím, můžeme se lépe poznat? Můžete mi napsat přímo na můj e-mail {zealloney@hotmail.com}, kde získáte další informace o mně a mých obrázcích

Díky za váš čas.

Solange

زلزله اومد بابام رفت تو چارچوب در گفتم پس من چی؟

گفت:تو بمیری من میتونم دوباره زن بگیرم بچه دار بشم ولی تو نمیتونی،

.

.

.

زلزله منو نکشت، تو کُشتی پدر