دیوار کاربران


alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۱۶

درمکه که رفتم

خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده

و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود

درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته

و انسانها به دور خویش میگردند

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود

درهمان نماز ساده خویش

تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم

شاد کردن دل مردم

همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

"حسین پناهی

amin0
amin0
۱۳۹۲/۰۲/۱۱

اگه دیدی یه روزی منو یه گوشه ی دنیا اگه دیدی شکستم گوشه نشینمو تنهام اگه چشمامو شناختی پشت یه عینک دودی منو با خنده نسوزون چون مقصرش تو بودیــــــــــــــــــــــــــ

saz12
saz12
۱۳۹۲/۰۲/۰۸

متن ترانه خوشه چین از استاد ایرج بسطامی

من که فرزند اين سرزمينم
در پي توشه اي خوشه چينم
شادم از از پيشه ي خوشه چيني
رمز شادي بخوان از جبينم

قلب ما، بود مملو از شادي بي پايان
سعي ما، بود بهر آبادي اين سامان
خوشه چين، کجا اشک محنت به دامن ريزد
خوشه چين، کجا دست حسرت زند بر دامان

اي خوشا، پس از لحظه اي چند، آرميدن، همره دلبران خوشه چيدن
از شعف، گهي همچو بلبل، نغمه خواندن، گه از اين سو به آنسو پريدن
قلب ما بود.......

برپا بود جشن انگور، اي افسونگر نغمه پرداز
در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز
قلب ما.......

پخش آهنگ در پروفایلم

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۲/۰۶

داستان خلقت زن

(هدیه ای به بانو های ایرانی)

---------------------
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.
فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی م...ی‌فرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیده‌ای‌؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.
تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."
فرشته پرسید :
"فکر هم می‌تواند بکند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خداوند گفت:
"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."
زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.
همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.
سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.
بار زندگی را به دوش می‌کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.
وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.
برای آنچه باور دارند می‌جنگند.
آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.
کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند
زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش نمی داند . . ."

saz12
saz12
۱۳۹۲/۰۲/۰۳

"خشگلا باید برقصن
نبینم که بازنشستی منتظر چی هستی؟
تو جشن شب نشینی باید پاشی برقصی، باید پاشی برقصی

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن"

آخ من قربون اون صورت خوشگلت برم

تو دلت غم نشینه قربون اون دلت برم

پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات

تا به آتیش بکشی صحنه رو با دلبری هات

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن"

تو اگه میخوای برات زمستونو بهار کنم

واصه تو از آسمون ستاره رو شکار کنم

تو گل یاس منی دشت شقایق واصه چی؟

تا منو داری دیگه این همه عاشق واصه چی؟

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن"

چه خوبه با تو بودن فدات بشم الهی

تو عشق آخرینی راستی چقدر تو ماهی

مثل نگاه اول روزهای آشنایی

هنوز برام شیرینی دختر قصه هایی

دختر، دختر دختر قصه هایی...

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

خوشگلا باید برقصن

Rezaa444
Rezaa444
۱۳۹۲/۰۱/۳۰

تَعَــهُد دآشتَــن قَشَنگــــــــــﮧ
حَتــے تَعَلّـــــق دآشتَــ ــن
اینڪـــــــــﮧ بِدونے مـآل ڪــسے هَستے،
سَهم ڪــسے هَستے وَ اونَــــــم مـآل تـــو وَ حَــق توئـــﮧ
مُهِــــم نیس ایــــن تَعَهّـــــد اِمضـآ بَشــﮧ تــو یــه ڪـــآغذ پــآره
اَصــلِش جـآے دیگـه سَنَد خـــــــورده ..
وَسَـط دِلـآمـــوטּ

elyas_212
elyas_212
۱۳۹۲/۰۱/۳۰

گـاه باران ، با ترانه / گـاه گــریه ، بی بــهانه

گاه سوزی عاشقانه / عشق من برگرد به خانه

Rezaa444
Rezaa444
۱۳۹۲/۰۱/۳۰




بزن پیک را به سلامتی...
کسی که دلتو شکسته اما خبر نداره اون چیزی را که شکسته
تصویر زیبایی بوده که از خودش ساخته بودی
به سلامتی... دلمون که مثه جیبمون خالیه
به سلامتی... خیاطی که نمیدونه دل تنگشو کجا ببره
به بسلامتی... اونی که سیگار نمیکشم،چون یه عمر دآره از
زندگی میکشه
به سلامتی... مادر که اگه سر سفره غذا کم بیاد اولین کسی
که اشتها نداره اونه
به سلامتی... پدری که همیشه سخت ترین هارا داشت که من
بهترین ها را داشته باشم
به سلامتی... دختر معلولی که گفت:خوشحالم که هر کسی
منو میبینه فقط و فقط میگه؛خدا را شکر
به سلامتی... دختر کبریت فروش که تو سرما کبریت فروخت اما
خودشو نفروخت
گفت بزن به سلامتی پت و مت!!!
گفتم حتما بخاطر اینکه خنده دار بودن......؟؟؟
گفت نه..............به این خاطر که تا تهش باهم بودن........
میززززززززززززززنمو میخوووووووووووووورم به سلامتی خودمون که
خوبیم ولی بعضیا فکر میکنن خوبی از خودشونه...

+5

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۱/۳۰

تاریخ "تولدت" مهم نیست ، تاریخ "تبلورت" مهم است

اهل کجا بودنت مهم نیست ، اهل و بجا بودنت مهم است

منطقه زندگیت مهم نیست ، منطق زندگیت مهم است

و گذشته زندگیت مهم نیست ، امروزت مهمه که چه

گذشته ای را برای فردات می سازی........

5++ تقدیم بدوست عزیزم

salam_reza
salam_reza
۱۳۹۲/۰۱/۲۹

آهنگي در سكوت
بپیچ ای تازیانه ! خرد کن ، بشکن ستون استخوانم را
 به تاریکی تبه کن ، سایه ی ظلمت
بسوزان میله های آتش بیداد این دوران پر محنت
 فروغ شب فروز دیدگانم را
 لگدمال ستم کن ، خوار کن ، نابود کن
 در تیره چال مرگ دهشتزا
امید ناله سوز نغمه خوانم را
 به تیر آشیاسوز اجانب تار کن ، پاشیده کن از هم
پریشان کن ، بسوزان ، در به در کن آشیانم را
بخون آغشته کن ، سرگشته کن در بیکران این شب تاریک وحشتزا
 ستمکش روح آسیمه ، سر افسرده جانم را
 به دریای فلکت غرق کن ، آوازه کن ، دیوانه ی وحشی
 ز ساحل دور و سرگردان و تنها
 کشتی امواج کوب آرزوی بیکرانم را با وجود این همه زجر و شقاوتهای بنیان کن
 که می سوزاند اینسان استخوان های من و هم میهنانم را
 طنین افکن سرود فتح بیچون و چرای کاررا
سر می دهم پیگیر و بی پروا ! و در فردای انسای
 بر اوج قدرت انسان زحمتکش
 به دست پینه بسته ، میفزارم پرچم پرافتخار آرمانم را