دیوار کاربران


Aryan
Aryan
۱۳۹۲/۰۱/۲۹

چه كلمه مظلومی است
"قسمت"

تمام تقصیرهای مارا به عهده می گیرد
+5

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۱/۲۹

در میان خارها هم می شود یک یاس بود

در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود

می شود حتی برای دیدن پروانه ها

شیشه های مات یک متروکه را الماس بود

کاش می شد حرفی از کاش می شد هم نبود

هرچه بود احساس بودو عشق بود و یاس بود!!!!!!!!!!!!!!

5++

Sahell
Sahell
۱۳۹۲/۰۱/۲۹

به قول " شــازده کـوچـولــو "

وقتــی آدم خیـلی دلش گـرفتــه بـاشــد ،

از تـماشـــای غـروب لـذت مـی بــرد...

+5

raholl
raholl
۱۳۹۲/۰۱/۲۹

+5

Sahell
Sahell
۱۳۹۲/۰۱/۲۸

چـِــہ בِلمـــاלּ بـפֿــواهــב،

چـــہ בلمـــاלּ نـَפֿــواهــב،

פֿـُــבا یڪـ وَقتــ هـایــے בلَــش نمــے פֿـــواهــב،

مــا چیــزے را ڪــہ בِلمــاלּ مــے פֿـــواهـَـב را

בاشتـِــہ باشیـــمـ ...
چـِــہ בِلمـــاלּ بـפֿــواهــב،

چـــہ בلمـــاלּ نـَפֿــواهــב،

פֿـُــבا یڪـ وَقتــ هـایــے בلَــش نمــے פֿـــواهــב،

مــا چیــزے را ڪــہ בِلمــاלּ مــے פֿـــواهـَـב را

בاشتـِــہ باشیـــمـ ...

+5

saba
saba
۱۳۹۲/۰۱/۲۶

«هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی، نگه داری. فهمیدی؟

تو فقط قادر هستی چیزی را که داری،

قبل از آن‌که از دستت برود، عاشقانه دوست داشته باشی.»

+ + + + +

1373sasan
1373sasan
۱۳۹۲/۰۱/۲۵

حالا
هم من ، هم تو !
هر دو خوب می دانیم
این راه نه پایانی دارد ، نه وصالی
اما هنوز دوش به دوش می رانیم !

قانون خط های موازی یادت هست !؟
دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند !

و سکوت می کنیم
هم من ، هم تو !

اصلا بیا
یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم

دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند
اما این دلیل نمی شود همدیگر را دوست نداشته باشند ...

Aryan
Aryan
۱۳۹۲/۰۱/۲۵

میخواهى بدانى چه مى کشم ؟
فقط یکبار سیگار را
از آن طرف که مى سوزد بکش !

Rasoul
Rasoul
۱۳۹۲/۰۱/۲۵

حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه

گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
ایام فاطمیه تسلیت باد

1373sasan
1373sasan
۱۳۹۲/۰۱/۲۵

دوباره آسمان این دل ابری شده .

دوباره این چشمهای خسته بارانی شده .

دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم.

میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند.

در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا .

دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند.

خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود.

خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و

با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند

چشم دوخته است.

دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ،

مثل لحظه شکستن یک قلب تنها .

دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه

میگیرد.

به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره .

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته .

یک شب سرد و بی روح ، سردتر از

این وجود یخ زده.

خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است.

تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است.

دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است.

آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ، قناری پر بسته در

گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است.

هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست.

میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم .

دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم .

اما نمی توانم…

دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است،

اما کسی نیست تا با من درد دل کند ، کسی نیست سرم را بر روی شانه

هایش بگذارم

و آرام شوم… تو نیستی...
اولن 5+
خوش اومدی