قايقى خواهم ساخت .با کدام عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت عمر خود راگذراند.
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد.
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت... پس‌بگو ای سهراب شعر نو خواهدساخت! بیخیالِ قایق...یا که میگفتی:
تا شقایق هست زندگی باید
این سخن یعنی چه‌با شقایق باشی،
زندگی خواهی کردورنه این شعرو سخن،
یک خیال پوچ است...
پس اگر میگفتی: تا شقایق هست،
حسرتی باید خورد،
جمله زیبا میشد...
تو ببخشم سهراب،که اگر در شعرت،
نکته ای آوردم،انتقادی کردم،
به خدا دلگیرم...از تمام دنیا،
از خیال و رویا! به خدا دلگیرم،
به خدا من سیرم در جوانی پیرم!
زندگی رویا نیست زندگی پردرد است،
زندگی نامرد است...
زندگی نامرد است..

یک واژه هایی از احساست هستند ...
که درونت را نشان نمی دهد
تنها ظاهرت را ارام میکنند ...
صداهایی هستند که حرف های تو نیست ...
اما برای توضیح دادن حرف های واقعی هم حوصله ی زیادی میخواهد ...
خنده هایی که تنها ابروی غرورت را در برابر ان حجم از بی قراری خریده اند ...
و گریه هایی که از هر قهقه ای،دلت را پر از شادی و ارام میکند ...
حواستان به این تضادها باشد ...
گاهی از سکوت هایی فریاد ها شنیده میشود ...

یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه....
اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه... نه که چون حرفه تلخه، نه ؛چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی...
رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا،بد نباشه اما فقط خودتویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی...
بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا " گذشت"

گویند برای
کلبه کوچک همسایه‌ات
چراغی آرزو کن
قطعأ حوالی خانه تو نیز
روشن خواهد شد
من خورشید را برای
خانه دلتان آرزو میکنم
تا هم گرم باشد و
هم سرشار از روشنایی

بــایــَد ژن آدم بـــودنُ داشــت نــــَه ژِسِـــشـو …

روزگاره بدی داریم ......!!!!

به ما که رسید رودخانه ها خشکید ، جنگل ها سوخت ،
و ابر ها نبارید .....

دل به هر کس دادیم ، قبل از ما دل داده بود .....

دیدن و نداشتن ،
خواستن و نتوانستن ،
رفتن و نرسیدن .....
آرزو های که تا آخرش بر دل ماند !!!!!

یادمان باشد وقتی به جهنم رفتیم ،
بگوییم یادش بخیر آن دنیا هم جهنمی داشتیم ....!!!!!!

سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزاران نفر به آخر خطش رسیده بودند ....!!!!!!

ما تنها نسلی هستیم که هرگز نخواهیم گفت جوانی کجایی که یادت بخیر ....

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوبی و فریب‌کاری کنی ، تهی‌دست بمان !

اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی ، از آن چشم بپوش !

اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می‌شوی مانند دیگران خیانت کنی ، در "گمنامی" زندگی کن !

بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند ، با تملّق و چاپلوسی شغل‌های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهی‌دست و قانع باش !

زیرا اگر چنین کنی ، تو سرمایه‌ای را که آن‌ها از دست داده‌اند، به دست آورده‌ای و آن "شرافت" است ...!

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوبی و فریب‌کاری کنی ، تهی‌دست بمان !

اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی ، از آن چشم بپوش !

اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می‌شوی مانند دیگران خیانت کنی ، در "گمنامی" زندگی کن !

بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند ، با تملّق و چاپلوسی شغل‌های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهی‌دست و قانع باش !

زیرا اگر چنین کنی ، تو سرمایه‌ای را که آن‌ها از دست داده‌اند، به دست آورده‌ای و آن "شرافت" است ...!