حواستون هست ؟!
من در تنهایی خویش جهانی میسازم
باشکوه تر از دنیای فانی آدم‌ها
زنده و پرتحرک و پویا
می توانم ساعتها فکر کنم
ساعت‌ها پرواز کنم، ساعت‌ها
می توانم سال‌ها سفر کنم
به درون خویش
به جهانی ساخته
و پرداخته‌ی خود
بی مدار و بی جدول
و بی‌نگاه های مزاحم
من بر دیوار اتاق تاریک و سرد
نقشی میکشم از رویاها و آرزوها
رنگارنگ و گرم
تنهایی موهبتی ستودنی است
مثل آفتاب، مثل مادر، مثل کتاب
من انسانم و لایق آرامش
می‌رنجم و در ادامه می بخشم
ققنوسی می شوم برخاسته از
خاکستر خویش
تخیل، مرا زنده نگه می‌دارد
و این خوب است
خیلی خوب ...

حواستون هست ؟!
من در تنهایی خویش جهانی میسازم
باشکوه تر از دنیای فانی آدم‌ها
زنده و پرتحرک و پویا
می توانم ساعتها فکر کنم
ساعت‌ها پرواز کنم، ساعت‌ها
می توانم سال‌ها سفر کنم
به درون خویش
به جهانی ساخته
و پرداخته‌ی خود
بی مدار و بی جدول
و بی‌نگاه های مزاحم
من بر دیوار اتاق تاریک و سرد
نقشی میکشم از رویاها و آرزوها
رنگارنگ و گرم
تنهایی موهبتی ستودنی است
مثل آفتاب، مثل مادر، مثل کتاب
من انسانم و لایق آرامش
می‌رنجم و در ادامه می بخشم
ققنوسی می شوم برخاسته از
خاکستر خویش
تخیل، مرا زنده نگه می‌دارد
و این خوب است
خیلی خوب ...

@delnevesteas

مرا در میان روزهای خسته ات
پیدا خواهی کرد
وقتی که شانه ی هیچ‌ کسی

آرامت نمی‌کند
برمی‌ گردی
و پاره های قلبی را می بینی که

دیگر نمی‌تپد
که از من یک جسد مانده
و از تو خروارها ردپا

مرا در میان روزهای خسته ات
پیدا خواهی کرد
وقتی که شانه ی هیچ‌ کسی

آرامت نمی‌کند
برمی‌ گردی
و پاره های قلبی را می بینی که

دیگر نمی‌تپد
که از من یک جسد مانده
و از تو خروارها ردپا

فصلے...
در راه است با اشڪ هایے ڪه
هنوز بر ڪَونه‌ےخیابان نیفتاده
خشڪـ مےشوند...
و عشــــــق...
پنهانےترین رازِ پاییز است...!

فصلے...
در راه است با اشڪ هایے ڪه
هنوز بر ڪَونه‌ےخیابان نیفتاده
خشڪـ مےشوند...
و عشــــــق...
پنهانےترین رازِ پاییز است...!

پاییز عزیز دُردانه ی فصل هاست
سوگُلی دل های عاشق...
فصل باران های زود به زود...
بوسه های خیس...
و چترهایی که ....
عشق را خوب می فهمند...

❖
الهـی یـاورمان بـاش
تا "محتاج روزگار نباشیم"
همدممان باش
تا که بی کس روزگار نباشیم
و خدایمان باش
تا بنده این روزگار نباشیم

صبح ، باورِ عشق است
در لبخندِ آسمانی تو
وقتی چشم هایت را باز می کنی
و عطرِ نگاهت را بر خورشید می پاشی
تا غزل غزل روشنی بسُراید ...