دیوار کاربران


samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۳/۱۰

فقدان.‌..
9 خرداد 1400

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۲۹

درد ناتماااااام
اتفاق همیشگی
خدایا کی تموم میشه؟

نیمه شب 29 اردیبهشت 1400

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۲۸

"باران"
نمکی ست که روی جای خالی ات میریزد...
عجیب می سوزاند!

علی قاضی نظام

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۲۶

سقوط لحظه به لحظه انسانیت.....

بیست و ششم اردیبهشت 1400

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۲۲

باورپذیری برای هرکس بستگی دارد به جایی که او ایستاده است.
یعنی چیزی که برای کسی واقعیت ساده ای است،
ممکن است برای دیگری رویایی دست نیافتنی باشد...

مصطفی مستور

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۱۰

کنارم گذاشتی که تلخم کنی
شرابی شدم ناب حسرت بکش....

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۰۷

صبرم شده لبریز...
کجاااایی؟

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۰۵

آدم از برهنه شدن خجالت می کشد.
از اینکه جلوی آدمهای کوچه و خیابان برهنه باشد.
ممکن است پیش کسی بتوانی برهنه شوی. او می تواند به تو امنیت بدهد.
آرام باشی و خودت باشی، بی پوشش و بی نقاب
اما گاهی حتی در خلوت خود، پیش خودت هم نمی توانی بعضی افکارت را برهنه کنی.
فکرهای تاریک و موذی، عقده ها، زخم ها.
من می ترسم به آن ها فکر کنم. باید پوشیده بمانند. خجالت دارد.

این هم یک تعریف برای خوشبختی است:
کسی را داشته باشی که اجازه دهد تاریک ترین فکرهایت را برایش برهنه کنی، بیان کنی، و او همچنان بمااااااااند....

نباید می ماندیم، معین دهاز

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۲/۰۱

خانه ام ابریست
اما در خیال روزهای روشنم..........

نیما یوشیج

samin_63
samin_63
۱۴۰۰/۰۱/۳۱

تا چه مایه، اندوهناک و دشوار
می تواند باشد عالم
وقتی تو، هیچ بهانه ای
برای حضور در آن نداشته باشی...

محمود دولت آبادی