دیوار کاربران


MoHaMmAD_VV
MoHaMmAD_VV
۱۳۹۲/۰۷/۲۴

ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐسی ﻣﯿﺸﻦ ﻭﻟﯽ

ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺪﻥ! ﻗﺮﺍﺭﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ

ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﻦ ﻭ فرار کنن !

ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﺷﻮﻥ

ﺩﺭﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﺑﺎﺯﻣﯿﮑﻦ ﻭ با سرعت

ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ..

ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﻫﯿﭽﮑﯽ

ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯼ تند تند زدن ﻧﻔﺴﺸﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ

ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ زد رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻓﮑﺮﺷﻮ بکن ﺣﺎﻻ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ داره !

بهش گفت بابا راننده منم، فقط بگین چی شده !؟

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۷/۲۴

خنده هاى تــو آرزو هاى منن

بخند . . .

تا برآورده شوند . . .

MohamadReza2
MohamadReza2 آنلاين
۱۳۹۲/۰۷/۲۳

مربی مهد : پدرام جان شمردن بلدی عزیزم ؟
پدرام : آره ! داییم بهم یاد داده !
مربی مهد : آفرین به دایی مهربونت ! خوب حالا بهم بگو بعد از شش چند میشه ؟
پدرام : هفت !
مربی مهد : آفرین پسر خوشگل ، حالا بگو بعد از هشت چند میشه ؟
پدارم : نه !
مربی مهد کودک : آفرین عزیزم ! حالا بگو بعد از ده چند میشه ؟
پدرام : سرباز ! بعد از سرباز هم میشه بی بی و شاه !

hossein0011
hossein0011
۱۳۹۲/۰۷/۲۳

♥+ √ + √ + √ + √ +♥



♥▬★

بعد تو یه صداى مزاحمى هیچوقت ولم نکرد !

یه صداى مبهمى که هر دم تو گوشم میگفت : باختى …

♥▬★



ܓܨܓܨܓܨܓܨ
❤▬▬+5▬▬❤

saz12
saz12
۱۳۹۲/۰۷/۲۲

آدم میمونه چی بگه!!!!
بلاگ جدیدمه
عکس طنز هست
ممنون که سر میزنید و نظر میدید
http://www.hamkhone.ir/member/826/blog/view/58448/


rebecca
rebecca
۱۳۹۲/۰۷/۲۲

+5

alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۷/۲۱

وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم

“وابستگیها”

وام های کوتاه مدتی هستند

با بهره های سنگین . . .

************

بلاگ جدیدم : تست خودشناسی: دیداری، شنیداری یا لمسی هستید؟…

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/58277/

دوست عزیز لطفا بخون و با اون طبع لطیفت یک نظر خوشگل بنویس * مرسی عزیز

Amir
Amir
۱۳۹۲/۰۷/۱۹

سرسبزداشتی برای خودت قدم میزدی منم اونجا بودم کنار دریاچه دیدم یک گل قرمز بین لباته داشتی به من نزدیک میشدی
می خواستم بهت یه چیزی بگم اما یک دفعه چوپونت اومد بردت طویله!!

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۷/۱۷

***********************

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت

*********************

دوست گلم خوشحال میشم بلاگ جدیدمو بخونید ممنون

*********************
+++++5+++++

*********************

ebi32366
ebi32366
۱۳۹۲/۰۷/۱۶

این نکته را

وقتی که غنچه بودم، فهمیدم:

" تا لب به خنده وا نکنی،

گل نمی شوی! "

"علی محمد حق شناس"