دیوار کاربران


KinGaMiR
KinGaMiR
۱۳۹۲/۰۸/۰۲

{62}+++++5+++++{62}
.
.
I aM tHe KinG amIR
.
.

shahrooz005
shahrooz005
۱۳۹۲/۰۸/۰۲

ما بچه که بودیم مامانمون یه دمپایی داشت

که اگه تو دعوا پرت می کرد طرفت و جاخالی نمی دادی مرگ مغزی می شدی!

حالا مامانای امروزی می خوان تنبیه کنن می گن

آی پد جدید که اومد دیگه برات نمی خریم پسر بی تربیت، باید با همون آی پد قبلیت بسازی

+5+
123

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۸/۰۱

صدای ناز می آید

صدای کودک پرواز می آید

صدای ردِ پای کوچه های عشق پیدا شد

معلم در کلاس درس حاضر شد

یکی از بچه ها از قلب خود فریاد زد:برپا!

همه برپا , ! چه برپایی شده برپا!

معلم نشأتی دارد

معلم علم را در قلب می کارد

معلم گفته ها دارد

یکی از بچه های آن کلاس درس گفتا: بچه ها برجا!

معلم گفت:فرزندم بفرما, جانِ من بنشین که درسی فارسی داریم

کتابِ فارسی بردار

آب و آب را دیگر نمی خوانیم

بزن یک صفحه از این زندگانی را

ورق ها یک به یک رو شد

معلم گفت: فرزندم ببین بابا, بخوان بابا, بدان بابا

عزیزم این یکی بابا, پسرجان آن یکی بابا, همه سطرها پر از بابا

ندارد فرق این بابا و آن بابا

بگو آب و بابا

بگو نان و بابا

اگر بخشش کنی , با می شود با با

اگر نصفش کنی , با می شود با با

تمام بچه ها ساکت

نفس ها حبس در سینه

و قلبی همچو آیینه

یکی از بچه های کوچه ی بن بست

که میزش جای آخر هست و همچون نَی فقط نا داشت

به قلبش یک معمّا داشت

سوال از درس بابا داشت

نگاهش سوخته از درد

لبانش زرد

ندارد گوییا هم درد

فقط نا داشت

به انگشت اشاره او

سوال از درس بابا داشت

سوال از درس بابای زمان دارد

تو گویی دردهایی بر زبان دارد

صدای کودک اندیشه می آید

صدای بیستون , فرهاد یا شیرین

صدای تیشه می آید

صدای شیرها از بیشه می آید

معلم گفت: فرزندم سوالت چیست

بگفتا آن پسر آقا اجازه این یکی بابا و آن بابا یکی هستند!

معلم گفت: آری جانم بابا همان باباست!

پسر آهی کشید و اشک او در چشم پیدا شد

معلم گفت : بیا اینجا فرزندم چرا اشکت روان گشته.

پسر با بغض گفت: دیگر این درس را نمی خوانم !

معلم گفت چرا جانم مگر این درس سنگین است.

پسر با گریه گفت این درس رنگین است.

دوتا بابا یکی بابا

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابا ی من نالان و غمگین است

ولی بابای آرش شاد و خوشحال است

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابای آرش میوه از بازار می گیرد

چرا بابای آرش فرزند خود را سخت در آغوش می گیرد

ولی بابای من هر دم زغال از کار می گیرد

چرا بابا مرا یک دم به آغوشش نمی گیرد

چرا بابای آرش صورتش قرمز ولی بابای من تار است

چرا بابای آرش بچه هایش را همیشه دوست می دارد

ولی بابای من شلاق را به زور و ظلم , بر پیکرم مادر می کارد

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابا مرا یک دم نمی بوسد

چرا بابای من هر روز می پوسد

چرا در خانه ی آرش گل و زیتون فراوان است

ولی در خانه ی ما اشک و خون دل به جریان است

تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند

چرا بابای من با زندگی قهر است

معلم صورتش زرد و لبانش خشک گردیدند

به روی گونه اش اشکی ز دل برخاست

چو گوهر روی دفتر ریخت

معلم روی دفتر عشق را می ریخت

و یک بابا زِ اشک آن معلم پاک شد از دفتر مشق اش

بگفتا دانش آموزان بس است دیگر یکی بابا در این درس است

و آن بابای دیگر نیز پاک کُن را بگیرید ای عزیزانم

یکی را پاک کردند و معلم گفت جای آن یکی بابا خدا را در ورق بنویس

و خواند آن روز خُدا باباست

تمام بچه ها گفتند خُدا باباست.

+++++5+++++

Cuteboy
Cuteboy
۱۳۹۲/۰۸/۰۱

در زندگی به هیچ کس اعتماد نکن

آیینه با تمام یک رنگیش

دست چپ و راست را

به تو اشتباه نشان می دهد...

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۷/۲۹

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

دیــوانـﮧ منـم مَن کـــﮧ روم خـــانـﮧ بـﮧ خـــانـﮧ

هـــَر در کـــــﮧ زَنـَـــم خـــــانـــﮧ تـویـــﮯ تــــو

در خانـﮧ تویـﮯ پرتو کــــاشـــانـﮧ تـویـــﮯ تــــو

در میکـــده و دِیــــر جـــــانــانــﮧ تـویـــﮯ تــــو

مَقصــودِ مــَن از کــَعبـﮧ و بُتـخــانـﮧ تـویـﮯ تـو

مَقصــودِ تـویـﮯ کــَعبـﮧ و بُتـخــانـﮧ بــَهـانـــــﮧ



__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶______________________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_______________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
119

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۷/۲۷

حیف نون به دوستش میگه : یه سوال بدجور ذهنمو مشغول کرده !
دوست حیف نون میگه : چه سوالی !؟
حیف نون میگه : دیشب اخبار میگفت از هر 7 ایرانی ، 1 نفر از اسهال رنج میبره ! حالا میخوام بدونم اون 6 تای دیگه چرا دارن از اسهال لذت میبرن !؟

behzadstratus
behzadstratus
۱۳۹۲/۰۷/۲۷

روزگارم این است:
دلخوشم با غزلی
تکه نانی ، آبی
جمله ی کوتاهی
یا به شعر نابی
و اگر باز بپرسی گویم :
دلخوشم با نفسی
حبه قندی ، چایی
صحبت اهل دلی
فارغ از همهمه ی دنیایی

Mohamad73
Mohamad73
۱۳۹۲/۰۷/۲۷

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

مـَحــرَم تــَטּ بــوבَטּ ...

بـــــا ...

مـَحــرَمـ בِلــ شــُבَטּ ...

تــَفــاوتــــ בارَב ... !

✔جـــواد مـجـــابـﮯ



__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶______________________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_________█¶¶¶¶¶¶
_█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶____________█¶¶¶¶¶¶_______█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_____________█¶¶¶¶¶¶_____█¶¶¶¶¶
__________█¶¶¶¶¶¶¶¶_______________█¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

ᄽᄽᄽධღ ❺✦ ღධᄿᄿᄿ
▁▔▁▔◥ⓜ.ⓖⓗ◤▔▁▔▁

✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤♡☆✯❤
115

Toska
Toska
۱۳۹۲/۰۷/۲۶

به مامانم میگم ، لایک به ناهارت ، با ناراحتی میگه لایک به جد و آبادت ، نمک نشناس دستم بشکنه دیگه برات کوفتم نمیپزم








*************************************

ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ نوشته ﺑﻮﺩ:

ﺩﻧﯿﺎ ﺍﮔﻪ ﻣﺮﺩ

ﺑﻮﺩ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﺒﻮﺩ!

ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ:

ﺷﻤﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﺑﺰﻥ”ﺟﻬﺎﻥ”ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ !؟


*************************************

یه بار بابام گفت برو چایی بریز

منم گفتم تو نزدیک تری به آشپزخونه. برو بریز بیار بخوریم

پاشد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت حالا تو نزدیک تری. برو بریز بیار بخوریم

************************************
+++++5+++++

rain_gh
rain_gh
۱۳۹۲/۰۷/۲۶

دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند !

مسیرت را به گردنم بیندازند ...

تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد

ادامه ات دهم

من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام !

که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم

من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام

وقتی که چشم هایت

نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود

تو را دزدیدم از تقدیر

و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا

به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند ....