بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    حکم

  • تعداد نظرات : 5
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۵/۱۹
  • نمايش ها : 378

همه چیز از یه بطری بازی شروع شد

روی یک میز 6نفره همه مست و خراب

بطری چرخید چرخید و چرخید همه چشم ها به چرخشش بود حرکتش کم شد کم تر و کم تر تا  بالاخره ایستاد سرش به طرف من بود به هر حال من باید اطاعت میکردم با چشم مسیر سر تا انتهای بطری رو طی کردم آخرش رسید به اون نگاهم کرد و خندید بلند بلند می خندید دلیل خنده هاشو نمی فهمیدم تا این که ساکت شد و خیره به من

به لباش چشم دوخته بودم منتظره این که بگه رو دستات راه برو یا صورتتوبا سس بشور یا یه چیزی مثله اینا که یهو کوبید رو میز ابروهاشو تو هم کرد

گفت حکم

عاشقم شو

و من باید عمل میکردم این قانون بازی بود

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


boss
ارسال پاسخ

مرامت عشق لوتی
صفاتو ......
ممنون

shahrooz005
ارسال پاسخ
jahan1991
ارسال پاسخ

خیلی قشنگ بود...(;

armin_B
ارسال پاسخ
rain_gh
ارسال پاسخ

حکم عجیبی بود واقعا...
به سلامتی
مرسی"