توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
همه چیز از یه بطری بازی شروع شد
روی یک میز 6نفره همه مست و خراب
بطری چرخید چرخید و چرخید همه چشم ها به چرخشش بود حرکتش کم شد کم تر و کم تر تا بالاخره ایستاد سرش به طرف من بود به هر حال من باید اطاعت میکردم با چشم مسیر سر تا انتهای بطری رو طی کردم آخرش رسید به اون نگاهم کرد و خندید بلند بلند می خندید دلیل خنده هاشو نمی فهمیدم تا این که ساکت شد و خیره به من
به لباش چشم دوخته بودم منتظره این که بگه رو دستات راه برو یا صورتتوبا سس بشور یا یه چیزی مثله اینا که یهو کوبید رو میز ابروهاشو تو هم کرد
گفت حکم
عاشقم شو
و من باید عمل میکردم این قانون بازی بود
نظرات دیوار ها
مرامت عشق لوتی
صفاتو ......
ممنون
خیلی قشنگ بود...(;
حکم عجیبی بود واقعا...
به سلامتی
مرسی"