دیوار کاربران


0Arta
0Arta
۱۳۹۴/۰۷/۱۹

میشه منم تو جمع شاخا راه بدین ؟؟؟

قول میدم یه گوشه بشینم

فقط بگم : هِه

+5

راميـن
راميـن
۱۳۹۴/۰۵/۱۹

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح‌هـا، لبـخند‌هـا، آوازهـــا

.
.
.

آرزو می‌کنم زندگیــــــــتون پر از لبخند‌ها و آواز‌های زیبــــــــــا باشه


hossein0011
hossein0011
۱۳۹۴/۰۵/۱۸

☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂

باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم …

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …

باز باید مواظب اشک هایم باشم …

باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ”

☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂☂

❤▬▬+5▬▬❤

hossein0011
hossein0011
۱۳۹۴/۰۵/۰۹

♫` ``☂ ♥ ♥ ☂` ``♫




دنیای من…

“مجازیش” هم

غمگین بود!






روزهایم

همچون برگ های پاییز

غروب که می شود

می افتد …

نمی دانم درخت زندگیم

چند برگ دارد…؟!!

فقط می دانم پاییز است…!!



ܓܨܓܨܓܨܓܨ
❤▬▬+5▬▬❤

(:
(:
۱۳۹۴/۰۴/۲۳

دسـت نیافتـن بـه آنچـه میجویـی

گـاه اقبـالی بـزرگ اسـت . . .


(:
(:
۱۳۹۴/۰۴/۲۳

دسـت نیافتـن بـه آنچـه میجویـی

گـاه اقبـالی بـزرگ اسـت . . .


Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۴/۰۴/۰۵

طرف ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﮔﺰﻭﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﮔﺎﺯﯼ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻩ

بعد زیر عکس پروفایلش زده :

خدایا حافظم باش ،

حسودان در کمین اند

من دیگه حرفی ندارم
____________

روز بخیر

شاد باشی

+5

00entezar
00entezar
۱۳۹۴/۰۴/۰۴

ناز کمتر کن ، که من اهل تمنا نيستم
زنده با عشقم ، اسير سود و سودا نيستم

عا شق ديوانه اي بودم ، که بر دريا زدم
رهررو گمگشته اي هستم ، که بينا نيستم

اشک گرم و خلوت سرد مرا ناديده اي
تا بدا ني اينقدرها ، هم شکيبا نيستم

بسکه مشغولي به عيش و نوش هستي غافلي
از چو من بي دل ، که هستم در جهان ؛ يا نيستم

دوست مي داري زبان با زان باطل گوي را
در برت لب بسته از آنم ، کز آنها نيسنم

دل به دست آور شوي از مهربانيهاي خويش
ليکن آنروزي ، که من ديگر به دنيا نيستم

پاي بند آزخويشم ، مهلتي اي شمع عشق
من براي سوختن اکنون مهيا نيستم

هيچکس جاي مرا ديگر نمي داند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پيدا نيستم

معيني کرمانشاهي

00entezar
00entezar
۱۳۹۴/۰۴/۰۴

ناز کمتر کن ، که من اهل تمنا نيستم
زنده با عشقم ، اسير سود و سودا نيستم

عا شق ديوانه اي بودم ، که بر دريا زدم
رهررو گمگشته اي هستم ، که بينا نيستم

اشک گرم و خلوت سرد مرا ناديده اي
تا بدا ني اينقدرها ، هم شکيبا نيستم

بسکه مشغولي به عيش و نوش هستي غافلي
از چو من بي دل ، که هستم در جهان ؛ يا نيستم

دوست مي داري زبان با زان باطل گوي را
در برت لب بسته از آنم ، کز آنها نيسنم

دل به دست آور شوي از مهربانيهاي خويش
ليکن آنروزي ، که من ديگر به دنيا نيستم

پاي بند آزخويشم ، مهلتي اي شمع عشق
من براي سوختن اکنون مهيا نيستم

هيچکس جاي مرا ديگر نمي داند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پيدا نيستم

معيني کرمانشاهي

00arminkarimi
00arminkarimi
۱۳۹۴/۰۴/۰۲

میخوای مثله ما بشی؟؟
هه
فعلن هوا گرمه
.
.
.
.
.
چه ربطی داشت!!!
میشه قبول کنید شاخم؟؟؟
توروخدا