دیوار کاربران


кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۹/۱۲/۰۲

الهے...
در سکــوت شـب
ذهنـمـــان را آرام کــن
و مــا را در پنــاه خـــودت
به دور از هیاهوی این جهان
بدار و شبمان را با یادت بخیر کن...

shab
shab
۱۳۹۹/۱۲/۰۱

در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.
 
من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.
وشب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی،
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
 نیمایوشیج
++5

shab
shab
۱۳۹۹/۱۱/۲۹

گلی را برای طاقچهٔ زندگیتون انتخاب کنید که گلدانش را دوست داشته باشد‌. بماند در طاقچهٔ زندگی؛ عشق کند... عشق بدهد...
دیدن گلی پشیمان از عشق، روی طاقچهٔ زندگی‌تان، خانهٔ دل را غمزده می‌کند
پشیمانی از عشق؛ واگیر دارد
شکستن گلدان؛ رسم قشنگی نیست.

علیرضا_اسفندیاری
++5

shab
shab
۱۳۹۹/۱۱/۲۸


shab
shab
۱۳۹۹/۱۱/۱۸

‌‌● ‌‌‌

قانع نشو به نور حقیر حباب. بس کن از این نشستن و گفتن که صبح می‌آید ... کلیشه است، مانند مهر لاستیکی‌‌ست، تکراری است، فرسوده است. این‌ها به درد شعر شاعران خانه فرهنگ می‌خورد. مانند این‌که آفتاب درخواهدآمد. ما در کتاب اول خوانده‌ایم ماه سی روز است، یعنی سی بار صبح در ماه، سی بار آفتاب زدن. بس نیست؟ این دیگر وعده نمی‌خواهد. این دیگر انتظار ندارد.
اصلاً انتظار یعنی چه؟ انتظار افیون است. هر لحظه انتظار، در حد اکثر، مانند مستی خوش آغاز باده‌پیمایی‌ست. بعد بالا می‌آوری. در انتظار بودن یعنی نبودن در وقت.

کتاب: مد و مه
نویسنده: ابراهیم #گلستان
#بریده_کتاب #ادبیات_ایران
‌‌● ‌‌

dlaram
dlaram
۱۳۹۹/۱۰/۱۳

یه سری کارهای ساده هست، که اگر خودت نکنی،
کسی نیست واست انجامشون بده. مثل زندگی کردن

dlaram
dlaram
۱۳۹۹/۱۰/۱۱

زندگی خیلی کوتاهه
بی دلیل مهربون باش

dlaram
dlaram
۱۳۹۹/۰۹/۱۹


Baran2204
Baran2204
۱۳۹۹/۰۸/۲۷

زندگـی هیـچ نمـی گویـد ؛

نشـانت می دهـد ...!

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۹/۰۴/۱۸