دیوار کاربران


gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

من استین سوئیشرتم بلنده.نیاز به گرمای دست کسی ندارم...

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

یادمه یبار وسط دعواداد زدوگفت اینقداخلاقت مزخرفه که هیشکیو جز من نداری...
احمق بود دیگه.نمیفهمید
اینقدر دوستش داشتم که به دیگران دیگه نیازی نداشتم

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

مردگان به خانه خود بازگشتند..
این زندگانند که باوجدانهای سکوت کرده اینچنین سرگردانند

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

مردی رادیدم که باسایه خود حرف می زد...
بیچاره او...
چه می کشد وقتی هوا ابریست...

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

مامردمان خاورميانه ايم!

بعضي هايمان درجنگ كشته ميشويم،

بعضي درزندان،

بعضي درجاده ميميريم،بعضي در دريا،

بعضی درمکه!

ما شغلمان"مردن"است!!

sairon
sairon
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

سپاس
+5555

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۷

زیاد خوب نباش زیاد دم دست هم نباش زیاد که خوب باشی… دل آدم ها را می زنی عجیب به خوبی…و به شیرینی… آلرژی پیدا کرده اند زیاد که باشی… زیادی می شوی

dlaram
dlaram
۱۳۹۷/۰۹/۰۶

+4

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۶

نشسته بود ،
زدم روی شونش گفتم تنهایی بدنگذره ؟!
نباش تنها ،
یهو دیدی شصت سالت شده هنوز نشستی اینجاها،
خیلی زود میگذره ، نمیفهمی اصلا ...
زمانو میگم که عمرمون قاطیش شده ...
گفت : حرفای بزرگونه میزنی بچه ،
تنهایی دو مُدل داره ؛
تنهایی قبل از بودنِ کسی
تنهایی بعد از بودنِ کسی ...
گفتم : فرقشون چیه با هم آدمِ بزرگ ؟!؟
گفت : اولی که باشی میتونی به آدمای دیگه فکر کنی اصلا میتونی به همه چیز فکر کنی
ولی
دومی دیگه نمیتونی به کسی و چیزی فکر کنی
مجبوری بشینی روی نیمکت پارک
فقط و فقط به خودش فکر کنی اونم تنهایی !

gentleman3940
gentleman3940
۱۳۹۷/۰۹/۰۶

اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای

به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای را

مدیون صبرت در برابر سیاه ترین شبی هستی

که هیچ دلیلی برای تمام شدن آن نمی دیدی …