بلاگ كاربران


1خیال خام پلگ من به سوی ماه پریدن بود

وماه را از بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود

 

2یک جام پر از شراب دستت باشد

تا حال من خراب دستت باشد 

این چندهزارمین شب بی خوابیست

ای عشق فقط حساب دستت باشد

 

3در کنج قفس پشت خمی دارد شیر

گردن به کمند ستمی دارد شیر

در چشم ترش سایه ای از جنگل دور

ای وای خدایا چه غمی دارد شیر

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mahsa_92
ارسال پاسخ

زیبا بود ممنون

betsa
ارسال پاسخ

likeeeee

MERY_JON
ارسال پاسخ

mersii

ziba bo0o0o0od


justin
ارسال پاسخ

mersi ghashang bod

sharareh
ارسال پاسخ

درباب شعر وهنـــــــــــــــر ....
لایکــــــــــ20

amirjon
ارسال پاسخ

damt garm dastet bist dada

nana22
ارسال پاسخ

خووووووووووب بود داداشی

amirali3139263
ارسال پاسخ

mrci khob bod