دیوار کاربران


amir_sakett
amir_sakett
۱۳۹۶/۱۲/۲۶

میدون شوش، داشتم قدم می زدم ک یهو دادا دکتر انوشه (روان شناس) رو دیدم.

چون عجله داشتم، خواستم به روم نیارم ک دیدمش!

اما انوشه سریع سمتم اومد و بی مقدمه محکم بغلم کرد و ماچ و اینا.

گفتم دادا کجا میری؟ گف: هر جا ک تو بری!

تبسمی زدمو پرسیدم: مگه آویزونمی؟ خندید و گف: لوووسترتم دادا

توی راه ازش خواستم در مورد عشق و ازدواج برام حرف بزنه.

یه کم تو فک فرو رفتو با عینکش سرگرم شد (عادت همیشگی انوشه)

یهو گف:

بعد ازدواج، 8 تا 17 ماه بعدش، تموم زیبایی های ظاهر زن و اندامش

و

تمومه جذابیت های مرد و تیپ و پولش

از چشم همسر میفته!

گفتم: آها خببب؟؟؟

ادامه داد ک بعد از اینکه این جذابیت ها و جاذبه ها افتاد و شکست، تازه آدم متوجه میشه

این شخصی ک اینقد قربون صدقش میرفت، یه بنده هست از جنس گوشت و خون!

حتی نفسش هم بو میده!

ادامه داره...

peyman0082
peyman0082
۱۳۹۶/۱۲/۲۴


dada1animal
dada1animal
۱۳۹۶/۱۲/۱۰