ای دوست قبولم کن و جانم بستان

مستم کن و از هردو جهانم بستان

با هرچه دلم قرار گیرد بیتو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست
کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست
در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست

صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی.

گروس عبدالملکیان

نامٺ شروع مبحث زیباے عاشقی سٺ

حا سین و یا و نون الفباے عاشقے سٺ

هرکس کہ عاشقت شده فهمیده سٺ کہ

تنها فقط حسـین، معـناے عاشقے ست

اَلسَلامُ عَلَيَڪ يا اباعَبدِالله الحُسَین(ع)

به ندای قلبت گوش بسپار ، قلبت همه چیز را می داند

زیرا قلب توهمان جایست که گنجه ات در آن نهفته است . .

مدتهاست حالی از من نمیپرسی
تا مبادا بگویم : خوب نیستم و رفاقت مجبورت کند همراهِ درد این دل شوی.
میدانم برای بد حالی های من وقت نداری؛
اما بپرس
قول میدهم پاسخ را کوتاه کنم
و بگویم خوبم
بپرس
میخواهم فقط کمی دلم
قرص شود که هنوز مرا در خاطرت داری