ایام به کام

به نام خدایی که «عشق» را آفرید...

هیچ می‌دانی عشق چیست؟

عشق همچون پشه‌ای می‌ماند!

بدون آنکه بدانی نیشت می‌زند...

نمی‌دانی کی و چه‌جوری؛ بلکه فقط جای نیشش دچار سوزش و خارش می‌شود!

آن‌ها که تجربه‌اش کرده‌اند، می‌گویند:

لامصب چه سوزشی هم دارد والا...

هر چقدر نیز بخواریش بدتر می‌شه!

کاش در کنارِ حشره‌کشِ تارومار یه عشق‌کش به‌نام عشق‌مشق هم داشتیم...
.
.
.
وا

مثلاً خواستم یه جملۀ باکلاس در مورد عشق بنویسما

چلا این جوری شد؟

بالاتر از سرعت نور مي‌دوني چيه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

سرعت جمع‌وجور كردن خونه در مواجهه با مهمان سرزده!

می‌دونید چرا لاک پشت، نماز نمی‌خونه؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

چون لاک داره وضوش باطله!

اینشتین زنگ زده می‌گه بیا تبادل اطلاعات کنیم

من رفتم فعلاً

دو سه سال دیگه، سوال امتحانی تاریخ، مقطع متوسطه، پایه یازدهم
.
.
.
.
.
خواستگاران که بودند و چه می‌کردند و چرا منقرض شدند؟

شبتون آروم

شهریار

بخدا کافر اگر بود به رحم آمده بود!

زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم!

‌

دیروز را نمیدانستیم و امروز شد

امروزمان تمام نشده فردا میشود

فردا را به خیر و دیروز را به گذشته بسپاریم

تا امروزمان امروز است

زندگی کنیم ...



،،،،،،،،،،،،،،،مــــهـــربـــون بـــاش،،،،،،،،،،،،