دیوار کاربران


Nnnn
Nnnn
۱۴۰۰/۰۴/۱۷

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۰/۰۴/۱۶

تنهایی تان را با کسی

قسمت کنید

که سال ها بعد،

شما را همین گونه که هستید

دوستـــــ بدارد

با موی سپیدتان،

شیـار زیر چشمتـان

و لرزش دستـــــ و دلتـــانـ

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۰/۰۴/۱۶

تنهایی تان را با کسی

قسمت کنید

که سال ها بعد،

شما را همین گونه که هستید

دوستـــــ بدارد

با موی سپیدتان،

شیـار زیر چشمتـان

و لرزش دستـــــ و دلتـــانـ

Mina398
Mina398
۱۴۰۰/۰۴/۱۶


+5

raha1374
raha1374
۱۴۰۰/۰۴/۱۵

پدر همیشه وقتی من و سهراب از دست کسی ناراحت بودیم
می گفت: «عزیزان من! هیچ آدمی ذاتا اون قدر بد نیست که بشه ازش متنفر شد،
آدما یا قابل دوست داشتن هستن، یا قابل احترام یا، در بدترین حالت، قابل دلسوزی! »

(بریده ای از کتاب)

Nnnn
Nnnn
۱۴۰۰/۰۴/۱۵



raha1374
raha1374
۱۴۰۰/۰۴/۱۱

بزرگسالی باش که وقتی بچه بودی نیاز داشتیش

Nnnn
Nnnn
۱۴۰۰/۰۴/۱۱

+5

ERFAN92
ERFAN92
۱۴۰۰/۰۴/۱۰

آخر هفته تون پراز لبخند
خوشبختی و شانس
همراهتان باشد
یک زندگی شاد
یک شادی دلنشین
و زیبا یی دنیا
تقدیم لحظه هاتان باد

shab
shab
۱۴۰۰/۰۴/۰۹

گویند عارفی قصد حج كرد.
فرزندش از او پرسید: پدر كجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن كه هر كس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست.
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما كجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است.
پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم كجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید كه می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درك كردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت!

++5