دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۸/۲۲


saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۸/۱۶


saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

بزرگترین اشتباه آدم‌ها از دلِ بزرگترین دوست‌ داشتن‌هایشان بیرون می‌جهد. از همان چیزهایی که سفت گرفته بودنشان. معمولاً چیزهایی از دست می‌روند که می‌خواهیم هیچگاه از دست نروند. هر چه چیزی را سفت‌تر می‌گیریم خون کمتری به انگشتان می‌رسد و کمی بعد مُشت باز می‌شود.



"ویلیام فاکنر"

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

روز اول که سرِ زلفِ تو دیدم گفتم

که پریشانیِ این سلسله را آخر نیست.روز اول که سرِ زلفِ تو دیدم گفتم

که پریشانیِ این سلسله را آخر نیست.

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۴/۲۲

در هوایی نامعلوم،
دنج می شود احساسم!
... شروع می شوی، از کتابی ناخوانده،
با سر فصلی تازه!!
می‌خوانمت، هزار بار!!

و دوره میکنم تو را...
که تو را می برد میان من
در روزنه هیاهو قرار می‌گردم تو را... بی قرار
نام تو ، نام کتابم می شود
کتابی به نام تو...

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۴/۱۶

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد

آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد



آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد



آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید

و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد



گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی

گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد



آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر

آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد



گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست

دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد



جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد

زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد



نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است

در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد



هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک

وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد.

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۴/۰۱

کاش می‌آمدی و
دوباره از باغ‌ نگاهم انگور می‌چیدی
من هر روز تشنه‌ی نگاه مهربان توأم
و در آرزوی شنیدن صدای تو
دل تنهایم
و شعرهایی که گاهی برایت می‌نویسم
و جان ناقابلی که در تن دارم
و خیال تو که هر شب لابه‌لای موهایم غوطه‌ور می‌شود
همه در انتظار توست.

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۳/۲۲

کاش می‌آمدی و
دوباره از باغ‌ نگاهم انگور می‌چیدی
من هر روز تشنه‌ی نگاه مهربان توأم
و در آرزوی شنیدن صدای تو
دل تنهایم
و شعرهایی که گاهی برایت می‌نویسم
و جان ناقابلی که در تن دارم
و خیال تو که هر شب لابه‌لای موهایم غوطه‌ور می‌شود
همه در انتظار توست

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۲/۲۶

کاش می‌آمدی و
دوباره از باغ‌ نگاهم انگور می‌چیدی
من هر روز تشنه‌ی نگاه مهربان توأم
و در آرزوی شنیدن صدای تو
دل تنهایم
و شعرهایی که گاهی برایت می‌نویسم
و جان ناقابلی که در تن دارم
و خیال تو که هر شب لابه‌لای موهایم غوطه‌ور می‌شود
همه در انتظار توست.

saeed1360
saeed1360
۱۴۰۱/۰۲/۲۱