دیوار کاربران


peyman0082
peyman0082
۱۳۹۶/۰۷/۱۲

حرف نزنیم ،ثابت کنیم !!!
http://www.hamkhone.ir/member/34545/blog/view/283693/

yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۱۲

خود گنه کاریم و
از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود،
دیگری راهم قضاوت می کنيم!

کودکی جان می دهد
از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و
هرشب خواب راحت می کنيم!

عمر کوتاه است و
دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی
زود عادت می کنيم!

ما که بردیم آبرو از عشق،
پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان
بی شرافت می کنيم؟

کاش پاسخ داشت
این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟

من به این مصرع یقین دارم
که روزی میرسد!
سوره ای از عشق را
با هم قرائت می کنیم...

dada1animal
dada1animal
۱۳۹۶/۰۷/۱۱

http://up.hamkhone.ir/6/36c066678e889ad6d177169166c31d43.jpg

من آدمی هستم که
ترجیح میدم
خسته باشم
تا بازنده

داش غیرت...................

yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۱۰

yassin1380 :
ممنونم از نظرتوت تو بلاگم

خواهش میکنم عزیزم

محمد
محمد
۱۳۹۶/۰۷/۱۰

ممنونم از نظرتوت تو بلاگم

mona11
mona11
۱۳۹۶/۰۷/۰۹

آقا فدای نام شما نام کربلا
هر دو شده بهانۀ هر گریه و غمی
قربان محتشم که چه زیبا سروده است
بازاین چه شورش است که در خلق عالمی
حی علی البکاء که محرم رسیده است
وقت عزا و نوحه و ماتم رسیده است

yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۰۹



بی تو می میرم بی تو می میرم
کفر زلف تو دل و دین برده از دستم
من دلم را بر سر گیسوی تو بستم

عالمی جان را بنماید فدای تو
دل شده تنگ حرم کربلای تو

از غمت زیبا صنم و پر ز احساسم
من سگ پست حرم کوی عباسم

ای شهنشاها گذری بر گدایت کن
چونکه بگذشتی نظری زیر پایت کن

بی تو می میرم بی تو می میرم
کفر زلف تو دل و دین برده از دستم
بی تو می میرم بی تو می میرم

yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۰۸

.

آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند


yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۰۸

کربلا منتظر ماست...؟!!!



یعنی امسال جزو دعوت شدگان هستیم؟!!!!!



آقا جان ما توقعمان زیاد است و شما کریم ابن کریم...!!!!



شرایط امسال برایم خاص است اما از شما یک دعوت میخواهم که

با سر بیایم....!!!

yassin1380
yassin1380
۱۳۹۶/۰۷/۰۷

ابلھی را بچھ در چاه اوفتاد
طبق عادت ، کودکش را پند داد:
جان بابا ، خود مرو جایی ، کھ من
تا روم از خانھ برگیرم َر َسن!
****
عادت اندر طبع ، نوعی ّت عل است (١(
بس کھ کردار بشر از عادت است
او ز عاداتی کھ بستھ پای او
تا گلو شد در ِگـل دنیا فرو
ـ َرفت
او ز عادات بَـَدش ، جنّت نَ
ـ َرفت
ّت عل از سر رفتش و عادت نَ
*