بلاگ كاربران


  • تقدیر

  • گر چرخ جفا کرد چه میباید کرد/ور ترک وفا کرد چه میباید کرد میخواست دلم که بر نشان اید تیر/گر تیر خطا کرد چه میباید کرد
  • لحظه و احساس

  • تنها غمگین ، نشسته با ماه ، در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم اه! ر ر ر
  • بهار خاموش

  • ندانم این نسیم با بال بسته /چه خواهد کرد با جان های خسته پرستو میرسد غمگین و خاموش/دریغ از ان بهاران خجسته  
  • سرگردان

  • دلم سوزد به سرگردانی ماه/که شب تا روز پوید این همه را سحر خواهد درامیزد به خورشید/نداند چون کند با بخت کوتاه ر
  • گل خشکیده

  • ای گل زیبا بهای هستی من بود،گر گل خشکیده ای از کوی تو بردم گوشه ای تنها چه اشکها فشاندم،وان گل خشکیده را به سینه فشردم پای امید دلم اگر چه شکسته است،دست تمنای جان همیشه دراز است تا نفسی میکشم ز سینه پردرد،چشم خدا بین من به روی تو باز است  …
  • گل غم

  • گل غم مست جلوه خویش است/هر نفس تازه روتر از پیش است زندگی تنگنای ماتم بوذ/گل گلزار او همین غم بود او گلی به سینه من کاشت/که بهارش خزان نخواهد داشت  
  • دوست

  • من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن با خون دل حکایت حرمان داشتن عاشق نگشته ای ندانی چه عالمیست از دست دوست سر به بیابان گذاشتن
  • سرنوشت

  • خدایا چون نوشتی سرنوشتم/بخت از من رمید از بس که زشتم زبانم لال اگر خط تو بد بود/تو میگفتی که من خود مینوشتم
  • شکوی ناتمام

  • ای اسمان باور نکن این پیکر محزون من من نیستم!من نیستم رفت عمر من از دست من/این عمر مست و پست من یک عمر با بخت بدش بگریستم بگریستم لیک یک عمر پای اندر گلم یکبار نپرسید از دلم من چیستم من کیستم؟
  • ارزو

  • ای دیده تو را به روی او خواهم داد/از گریه شوقت ابرو خواهم داد میخند که چو اینه در حجله بخت /دست تو به دست ارزو خواهم داد