توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
دلم یک آغوش بی دغدغه می خواهد آغوشی که از آن خودم باشد امن و گرم سرم را روی شانه های آن آغوش بگذارم و ساعت ها بدون احساس غم چشمانم را ببندم ضربان قلب این آغوش را بشنوم و آنچنان بخوابم که در بهشت چشم بگشایم . ولی آن آغوش نیست که نیست .
نظرات دیوار ها
درین دنیا نیست
صد افسوس نیست که نیست
نیست که نیست