بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    خزان دل

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۵/۰۳
  • نمايش ها : 329

پاییز است، نه در بیرون،


 بلکه در درون من، سرما در درون من است،

 بهار و جوانی، دور نرفته‌اند


 اما این منم که به پیری گراییده‌ام.


 مرغان در هوا به پرواز درآمده‌اند،


 می‌خوانند و گرمِ ساختن آشیانه‌اند؛


 همه‌جا
زندگی در تکاپوست،


 مگر در درون سینه‌ی تنهای من...


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


samira128
ارسال پاسخ

hadi1368 :
اگر زندگی نباشد چه غم ...عشق هست... و اگر عشق نباشد چه غم... چرا که دوست داشتن نیز هست...
پادشاه فصل ها پاییز...
چه بدبختی رنج آوریست تنها خوشبخت بودن ...در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است...خدایا کسی را برایم بیافرین تا در وی بیارامم، دردم درد بی کسی بود.

ممنونم که وقت گذاشتین و انقد قشنگ نظر دادین

hadi1368
ارسال پاسخ

اگر زندگی نباشد چه غم ...عشق هست... و اگر عشق نباشد چه غم... چرا که دوست داشتن نیز هست...
پادشاه فصل ها پاییز...
چه بدبختی رنج آوریست تنها خوشبخت بودن ...در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است...خدایا کسی را برایم بیافرین تا در وی بیارامم، دردم درد بی کسی بود.

MYRA_AMIR
ارسال پاسخ

لاییییییییییییییییک