بلاگ كاربران


 

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

 

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


Arman33
ارسال پاسخ

ممنونم زیبا بود

arash48
ارسال پاسخ

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند

Maryam1360
ارسال پاسخ

زیبابود
دست گلت دردنکنه

rayan_send
ارسال پاسخ

خیلی زیبا بود ندا جان

khatereh
ارسال پاسخ

قشنگ بود

liko2536
ارسال پاسخ

بسیار بسیار جالب و خواندنی بود عزیزم

saman11
ارسال پاسخ

شعر بسیا زیبا
مرسی