توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
- تعداد نظرات : 3
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۱۱/۰۳
- نمايش ها : 255
خانم ۴۵ ساله ای بر اثر حمله قلبی در بيمارستان بستری بود.
در اتاق جراحی لحظاتی مرگ را تجربه کرد، وقتی که عزراییل رو ديد از او پرسيد:
آيا وقت من تمام است؟!
عزراییل گفت: نه شما ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز ديگه عمر ميکنيد...
پس از بهبودی، خانم تصميم گرفت در بيمارستان بماند و عملهای زير را انجام دهد:
۱- کشيدن پوست صورت
۲- ليپو ساکشن
۳- جمع و جور کردن شکم
و کاشت گونه و تاتوی ابرو
و به رنگ کردن موها و سفيد کردن دندوناش هم مشغول شد!!!
يه هفته بعد از اتمام آخرين عمل زيبايی، هنگام مرخص شدن از بيمارستان در حالی كه ميخواست از خيابون رد شود با يه ماشين تصادف كرد و كشته شد!!!
وقتی با عزراییل روبرو شد پرسيد: مگه جنابعالی نفرموديد من ۴۳ سال ديگه فرصت دارم، چرا جانم را گرفتی؟؟
عزراییل گفت:
اِ اِ اِ تو بودی؟؟
چقدر عوض شدی به این برکت نشناختم شرمنده
نظرات دیوار ها
مرسی