دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

ناگهان چقدر زود دیر می شود!

در باز شد...

برپا !... بر جا !

درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.

بابا نان داد ، ما سیر شدیم...

اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...

و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود

و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...

کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم

و در زندگی گم شدیم.

همه زیبایی ها رنگ باخت...!

و در زمانه ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!

نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...

دیگر باران با ترانه نمی بارد!

و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ،

زرد شدیم ، پژمردیم...

و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد...

و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم،

جز رد پایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم،

و در ذهنمان جز همهمه زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست...!

و امروز چقدر دلتنگ "آن روزها" ییم

و هرگز نفهمیدیم ،

چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

نیمکت های خالی را نگریسته ای؟
گمان میکنی که خالی بودنشان
یعنی تنهایی و دلتنگی
و تقصیر را می اندازی به گردن او
پاییز را میگویم!
متهم همیشگی دلتنگی ها!
غافل از آنکه پاییز
فصل عاشقانه هاست
و قدم زدن های دونفره
به روی فرش هزار رنگ برگهایش
تا رسیدن بوسه ی سرخ خورشید
بر پهنه ی افق های دور دست
غروب را میگویم!
پاییز ، خورشید و زمین را هم عاشق یکدیگر میکند!

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

اینجا آسمان صاف تاقسمتی
به رنگ دوستی
همراه باغبارفراق است
توده ای سلام
به سمت شمادرحرکت است ضمنا
احتمال بارش عشق فراوان است
سلام روزتان عالی

❤️زندگی بهتر❤️

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

مثل بوی تازگی کاغذای یه کتاب نو...
مثل عطرِ خاکِ بارون خورده...
مثل ذوق و شوقِ پوشیدن یواشکیِ لباسای عید...
مثل طعم گس خرمالوی رسیده...
مثل تیزی نوک مدادرنگی ها وقتِ شروعِ مدرسه...
مثل جرعه ی اول یخ در بهشت توی اوجِ تشنگی و گرما...
مثل لذت شریک شدنِ بستنیِ دوقلویِ شکلاتی...
مثلِ شاملو خوندنای دوتائی زیرِ بارون...
مثل عصرایِ پائیزِ ولیعصر...
مثل نیت کردن موقع هم زدن شله زرد نذری خانوم جون...
مثلِ پیچیدنِ صدایِ اذان موذن زاده از رادیوی قدیمی...
مثل نوای ربنای شجریان یه کم قبلِ افطار...
مثل چایی هل دار توو استکان کمر باریک...
مثلِ...
مثلِ...
نمیدونم بگم مثلِ چی ولی خیلی دلچسبه خنده هات #دلبر...
عجیب به دل میشینه اصلا...
گشتم ولی پیدا نکردم شبیهشو، نبود چیزی که مثل لبخندات حال دلمو خوب کنه، که یه جور خوبی عوض کنه حالمو...
هیچی مثلش نیست توی این دنیا به گریه های شبونه م قسم...
اصلا ول کن این حرفارو...
دوثانیه از لبخندت گذشته ولی انگاری یه عمر آزگاره که گذشته...
تا دنیامو غم نگرفته یکم بخند #دلبر...
درسته من خیلی وقته پائیزم ولی...
تو بخند که خنده هات طعنه میزنه به شکوفه های بهار!

#طاهره_اباذری_هریس

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

اصلا بیا پاییز را تقسیمش کنیم ...
بارانش برای تو ، بادش هم برای من !
پاییز که بیاید مگر باد و باران روی هم نمی ریزند ؟!
می دانم هنوز اولین قطره اش نیامده حسش می کنی ! سرت را از پنجره بیرون می بری و بو می کشی باران را ! در این حین باد لای موهایت می پیچد و عطر موهایت را به سمت پنجره ای که من کنارش نشسته ام می آورد .
من آماده و شیشه به دست منتظر خبر بادم که بیاید تا ترکیب دلنشین عطر موهایت با باران را داخل شیشه کنم . شیشه را به کلکسیون عطر هایم کنار '' ترکیب عطر دست هایت با نسیم اردیبهشت '' اضافه می کنم !
من برای هر فصل عطری دارم تا تمام لحظه ها بوی تو را بدهم .
پاییز را می خواهم با عطر باران خورده ی موهایت عاشقی کنم ...!

#ابراهیم_مهربانی

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

بعضی وقتها نصیحتی که

به دیگران میکنی دقیقا همونیه که

خودت باید بهش عمل کنی …

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

وقتے تموم زندگیت

میشه دنیاے مجازے

یعنے از همه ے

واقعیت ها بـریدے

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

سلامتی سکوت...

که بعضیارو آروم میکنه...

بعضیارو آتیش میزنه…

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﮐﯿﻨﻪ ﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﺪ

ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﻢ

ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮﻡ ﮐﻨﺪ …

مهدی
مهدی
۱۳۹۶/۰۷/۰۲

عِشق همون چیزیِه کِ تا

دچآرِش نَشی به دچآر شدگانش .

میخَندی ...!):