دیوار کاربران


mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو

samiranice
samiranice
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت

نوبت به ما که رسید قلم افتاد…

دیگر هیچ ننوشت!

خط تیره گذاشت و گفت:

تو باش اسیر سرنوشت…

colonel
colonel
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

نوکر حسین علی ......
من خاک پاتم
التماس دعا

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

آمدم در برت نشينم
پيكرِ بي سرت ببينم
گر مرا رخصتي نمايي
از رگت بوسه‌اي بچينم
يا حسين اي وجود زينب يا حسين
يا حسين تار و پود زينب يا حسين
يا حسين ثارالله(4)
عمريه اي خدا نديدم
قامت آخرين اميدم
هديه‌اي دارم اي برادر
موي از غم شده سپيدم
زينبم كه پرم شكسته يا حسين
از غمت كمرم شكسته يا حسين
يا حسين ثارالله(4)
هر كجا من يارِ تو بودم
من امانت دارِ تو بودم
همه شب گوشه‌ي خرابه
فكر طفلِ زارِ تو بودم
زخم اندامش كه به يادم آيدم
آمدم اما بي رقيه آمدم
يا حسين ثارالله(4)

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

دلم مي‌خواد تو كربلا آقا به من خونه بدي
مثلِ همه كبوترات به من آب و دونه بدي
كبوتري كه اين دلش عاشق و مبتلا باشه
مي‌خواد طواف كعبه‌اش يه گنبدِ طلا باشه
دلم مي‌خواست كه اين روزا زائرِ كربلات بودم
كنارِ قبرِ شش گوشه منتظرِ نگات بودم
دلم مي‌خواست اين اربعين از غصه بر لب مي‌شدم
مثلِ اونا كه اومدند همراه زينب مي‌شدم
مي‌اومدم تا كه بگم زينب چها كشيده است
تو مجلسِ يزديان چه ديده چه شنيده است
مي‌خوام بهت بگم آقا يگانه دلبرت چي شد
شبيه مادر شما، رقيه دخترت چي شد
مي‌خوام بگم تو كربلا به زخم ما نمك زدند
بعدِ شهادت آقا، بچه‌هات و كتك زدند
مي‌خوام بگم تو قتلگاه من مي‌دونم چها شده
چگونه با خنجر خصم، سرت آقا جدا شده

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

آب ميخواهد چه كار؟ آب آورش را پس دهيد
آي مردم ! زود عموي دخترش را پس دهيد
دست هايش را چرا در زير پا انداختيد؟
زودتر آن سايه بان خواهرش را پس دهيد
لشگر ِ بي آبرو ، اين آبرو ريزي بس است
مشك ، يعني آبروي مادرش را پس دهيد
گم شده اعضاي او از ضربه ي سختِ عمود
خاكهايِ علقمه چشم ترش را پس دهيد
دستمالي بود تا سر را به هم نزديك كرد
لااقل عمامه ي رويِ سرش را پس دهيد
آن شبي كه ميدود در بين صحرا دخترش
آبروداري كنيد و معجرش را پس دهيد
آه ميبيند نگاهِ مادري در خيمه ها...
كم پريشانش كنيد و اصغرش را پس دهيد

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

mahan1373
mahan1373
۱۳۹۲/۱۰/۰۲

از راه رسید مسافر تو
قامت خمیده زائر تو
چهل روزه تو رو ندیدم
بعد تو من چه ها کشیدم
از این زمونه دل بریدم
هجده تا محرم دادم اما
به دشمنت ندادم حتی
نخی ز معجرم آقا
(ای وای از این غم )
روی لب من آه و ناله
نگیر سراغی از سه ساله
یه شب توی خرابه پیش
سر تو رفت برای همیشه
با دلی که مثل آتیشه
چهل روزه که غصه خوردم
فرقی نداشت زنده و مردم
پاشو برات کفن آوردم
(ای وای از این غم )

a6119
a6119
۱۳۹۲/۰۹/۰۲

درود بر همه ی سپاهانی های گل