بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    مهر مادری

  • تعداد نظرات : 0
  • ارسال شده در : ۱۳۹۲/۰۷/۱۰
  • نمايش ها : 324

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.


مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.


او نوشته بود :

صورتحساب !!!


کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان


مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان


نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان


بیرون بردن زباله 1000 تومان


جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !

مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،


چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس

 

 قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ


بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ


بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ


بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ


و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به

 

چشمان مادرش نگاه می کرد.


گفت: مامان ... دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:

 

قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

نتیجه گیری اخلاقی :


نباید با گذشت زمان بعضی از مسائل زندگیو فراموش کنیم...

بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...


کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.

نتیجه گیری منطقی:


جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!


مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !