دیوار کاربران


samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۸

خدایا دیوونتم
نمیدونم چطور کسی با این عظمتش میتونه اینقدر مهربون
فروتن
عاشق
صبور
بخشنده
و بینظیر باشه ؟
خدایا واقعا موندم چطور؟
با اینکه عالم تمام اسراری ولی اشتباهات معشوق خطاکارت را چه ساده فراموش میکنی .
تفاوت گذاشتن بلد نیستی .
به حرف های دل زینب گوش میدادی . همان طور به درد دل های منی که هرگز بنده ی ایده آلت نبودم .
میبخشی ، میگذری و عشق میورزی
ولی همین انسان که ادعا میکند از روج توست تا به عرش رسد گذشته اش را از یاد میبرد و تنها تو دانی چه فخر ها که نفروشد ...بخشش و دوستی پیش کشش .
خدایا ، میخوامت !
میدونم این حقو ندارم ولی تورو برای همیشه درز کنارم میخوام .
نمیدونم چرا حس میکنم ترس هایم دارند کم کم بینمان فاصله میندازند .
خدایا من ناتوانم
این بار تو بزرگی کن
دستمو بگیر
نذار برم
نذار ببرنم .
التماست میکنم خدایا
من به آغوش تو عادت کردم نه آغوش ترس ها و تنهایی ها .
بی حضور تو ، بدون نوازش های تو خدایا ... خواب با من قهر کرده است .
تنهام نذار . من بی تو هیچی نیستم . هیچی .
منو فرا خواندی و بهم ثابت کردی که بی نظیر ترین عاشق ، دوست و معبودی . حال مرا از خود نران که عاشق شدم . خودت شاهدی که بی تو چه حالی دارم . خدایا بغلم کن . محتاج آغوشمتم .

nafas2
nafas2
۱۳۹۳/۰۳/۰۷

سهراب گفتی:چشمها را باید شست... شستم ولی...؟

گفتی:جور دیگر باید دید ... دیدم ولی...؟

گفتی:زیر باران باید رفت... رفتم ولی...؟

او نه چشم های خیس و شسته ام را دید

نه نگاه دیگرم را

او هیچکدام را ندید!!!

فقط در زیر باران به طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده...

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

وقتی دو قلــ♥ــب برای یکـدیگر بتپد…

هیچ فاصلـــ ــه ای دور نیسـت …

هیچ زمانی زیــــاد نیسـت…

و هیچ عشـــ♥ـــق دیگری نمی تواند

آن دو را از هم دور کند !

محکـم تریـن برهان عشــ♥ـــق…

" اعتمــــــــــــــ♥ــــــــــــاد" اسـت…

arko
arko
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

شرمنده ام از خودم
از تو
از هر که می شناسم
ولی من کسی را نمی خواهم
هیچ کس قدر تو خوب نیست
حتی نزدیک به تو هم کسی نیست
باور کن دیدنی ها را دیدم
ولی تو جور دیگری بودی
تو عجیب خوب بودی
اینقدر عجیب که باورش سخت است
دلم تو را می خواهد

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم / در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم
دارم ولایت تو ، در دل محبت تو / سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو . . .
امید آنکه لیاقت رحمتی از الطاف رحمة للعالمین را داشته باشیم و این روز را به یادش گناه نکنیم

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

خــــــدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی دارم و تو خود ان نداری

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۶

خــــــدایا تنها نگذار دلی را که هیچ کس دردش را نمیفهمد

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۴

عازم یک سفــــــــــــــرم
سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک
سفری از خود من به خــــــــــــــــــــــــــــودم
مدتی است نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت
و امیـــــــــــــــــدم به خداوندی اوســــــــــــــــــــــــــــت…

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۴

گفتند عینک سیاهت را بردار

دنیا پر از زیبایی هاست !!!

عینک را برداشتم ...

وحشت کردم از هیاهوی رنگها

عینکم را بدهید می خواهم به دنیای

یکرنگم پناه ببرم .

samaneh123
samaneh123
۱۳۹۳/۰۳/۰۴

خــــــدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایــا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .