بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    ✔5✔

  • تعداد نظرات : 8
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۱۲/۱۲
  • نمايش ها : 417

کشنده تر از این چیست که آدم به کاری خلاف ِ طبعش واداشته شود ؛ 

 
کاری که آن از یک سو می رود و تو از دیگر ســــو.

 
کاری از آن گونه که بر خلاف تو می رود. چنین لحظه هایی سرآمدنـــی نیستنـــد. 

 
کـــــش می آیند ، درازا می یابند، سنگین می شوند ، 


خمار و تنبل می شوند. زندگانی کُــــــند می شود،


از خود وا می ماند و آدمی احساس می کند در برکه ای راکد 


ماندگار شده است. برکه ای بی خیال جنبش در سر. خری در گل مانده.


سایه دور نمی شود. خورشید راه نمی سپرد. کار پیش نمی رود.


هوش و حواس به راهی دیگر است. بی التفات به هر چه هست. 


آنها که دورت هستند تو را به خود جذب نمی کنند. زمین نفس نمی کشد. 


تو نفس نمی کشی. خفه می شوی!

 




به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


co_abozar
ارسال پاسخ

جانا از سخن از زبان ما می گویی

amir92
ارسال پاسخ

مرسی

amir_sakett
ارسال پاسخ

درسته

ممنونم رفیق

صبا
ارسال پاسخ

جالب بود...خیلی ها دچار این وضعیتند...

sharloot
ارسال پاسخ

خیلی خوب توصیف کرده..

Mehdishirkhani
ارسال پاسخ
melodi2014
ارسال پاسخ

ممنونم ...


mona_rt
ارسال پاسخ

بسیار عالی.مرسی