دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۰۳

بی سبب زخم زبان بر جگرم نگذارید
وقت و بى وقت فقط سر به سرم نگذارید

مثل قابیل نگردید به دور و بر من ..
.داغ فرزند به دوش پدرم نگذارید

عرصه ى زندگى ام تنگ شده؛ بدتراز آن ...
لحظه اى نیست كه پا روى پرم نگذارید

من كه درجاذبه و دافعه تان مى سوزم
هیزم تازه به چشمان ِ ترم نگذارید

مى روم آخر از اینجا، به خداوند قسم ..
.این قدر سنگ به راه سفرم نگذارید

كم شده طاقتم از بار ندانم كارى....
كوه را باز به روى كمرم نگذارید

"دوست دارم بروم " جمله ى كوتاهى نیست ......
كاشكى از دل خود بى خبرم نگذارید ....

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۰۳

راه کج بود نشد تا به ديارم برسم
فال من خوب نيامد که به يارم برسم

بي‌قراري رسيدن رمق از پایم برد
نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم

شهرياري پر از اندوه ثریا هستم
شايد آخر سر پيري به نگارم برسم

استخوان سوز سياهي زمستان شده‌ام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم

عشق هرروز دلم را به کناري مي‌برد
عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم

مرگ دل‌بستگي آخر دنياي من است
مي‌روم شايد روزي به مزارم برسم..

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۰۳

من گرگ شدم
چون رفیقم نارفیقی کرد
گرگ شدم چون رفیقم روباه شد مرا
به خرگوش های جنگل فروخت
من یه گرگ زخمی شدم
اما وای به روزی که که زخم هایم خوب شود
تک تک روباه ها را تا جان به تن دارم میدرم

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۰۳

دیوانه‌تر از خویش کسی می‌جُستم
دستم بگرفتند و به دستم دادند..