زمانی که بخواهید
وصیتنامه بنویسید
متوجه خواهید شد
تنها کسی که از داراییتان
سهمی ندارد خودتان خواهید بود
پس از زندگییتان تا میتوانید لذت ببرید

زير باران بيا قدم بزنيم
حرف نشنيده اي به هم بزنيم
نو بگوييم و نو بينديشيم
عادت كهنه را به هم بزنيم
و زباران كمي بياموزيم
كه بباريم و حرف كم بزنيم
كم بباريم اگر، ولي همه جا
عالمي را به چهره نم بزنيم
چتر را تا كنيم و خيس شويم
لحظه اي پشت پا به غم بزنيم
سخن از عشق خود بخود زيباست
سخن عاشقانه اي به هم بزنيم
قلم زندگي به دست دل است
زندگي را بيا رقم بزنيم
«سالكم» قطره ها در انتظار تواند
زير باران بيا قدم بزنيم

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت ...
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت...
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد ...
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت ...

"شاعر هوشنگ ابتهاج "

ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ

ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ

ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ ,

ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ

ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ

تو در کنار خودت نیستی نمی دانی

که در کنارِ تو بودن چه عالمی دارد....

گاهےباید یاد گرفت
همیشه دلےکه برایت میتپد
ماندگار نیست
باید قدر بعضے
از لحظات رابیشتر دانست
باید یاد گرفت
گاهےممکن است
آنقدر تنها شوےکه
هیچ چشمے اتفاقی هم تو را نبیند

مدتی است که دیگر تقویم را ورق نمیزنم

حتی حوصله کنار زدن پرده را ندارم

چه برسد به باز کردن پنجره

حال عجیبی دارم

همه چیز از نبودنت حکایت می کند

به جز دلم که مانند دانه ای در دل خاک

در انتظار آمدن بهار است

می دانم که می آیی: خیلی زود...

زیادے خوب بودن
خوب نیست
زیادی که خوب باشـے
دیده نمیشوے
میشوے مثل شیشه اے تمیز
کسے شیشه ے تمیز را نمیبیند
همه به جاے شیشه
منظره ے بیرون را میبینند..!

يادمان نرود
در دفتر ديكته فردايمان بنويسيم:

انسان بودن،
پاک بودن ،
مسئول بودن
و در انديشه سرنوشت ديگران بودن
وظيفه نیست!!!
بلكه باید جز صفت آدمی باشد...

شبتون بخیر و در پناه خدا

با خودمان مےگوییم، عادت مےکنیم
و با صراحت زیادے
این جمله را تکرار مےکنیم
آن چیزے که هیچ کس نمےپرسد
این است که :
به چه قیمتے عادت مےکنیم ؟