دیوار کاربران


baran76
baran76
۱۳۹۵/۰۷/۲۶

هوا بد است

تو با كدام باد ميروي

چه ابرتيره اي گرفته سينه تو را

كه با هزار سال بارش شبانه روز هم

دل تو وا نمي شود...هوشنگ ابتهاج

baran76
baran76
۱۳۹۵/۰۷/۲۴

"خدایان سیزیف را بر آن داشتند تا مدام تخته سنگی را به فراز کوهی رساند و هر بار تخته سنگ به سبب وزنی که داشت باز به پای کوه در می غلتید . خدایان چنین می پنداشتند که کیفری دهشت بارتر از کار بیهوده و نومیدانه نیست"
.
.
.
اگر این افسانه غم آور است،تنها بدین جهت است ک قهرمان آن _آگاه_است.....

آلبر کامو

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۴

بی تو در سینه ی آشفته ی من،
تاب کجاست؟

بی رُخت،
ای نفسِ خفته ی من،
خواب کجاست؟

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۴

کو در این شب های پاییزی مرا محبوبه ای
تا نشیند بر دلم چون گنج، در مخروبه ای

بخت از این بدتر کجاها میتوانی یافت که
نیست جانِ خسته را در دارِ دنیا چوبه ای!

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳

تبعید، قبل و بعد نمی فهمد.
پاییزِ ما ؛
ادامه ی پاییز است.

فرقی نمی کند که کجا هستی.
این آسمان ؛
همیشه غم انگیز است…

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳

سرد یعنی تو
که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که من نیستم ...

گرم یعنی تو
که هر نگاهت داغ می شود بر دلم
برای بعدها ،
به وقت هایی که کسی را دوست داری
که منم ...

آب یعنی تو
که بر سرم می ریزی ... پاک ؛
از ابرهای دلتنگ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند
به جای هر غسلی !
به جای هر بارانی !

خاک
یعنی خاک بر سر لحظه هایی که
ما مال هم نیستیم ..!

خلاصه ،
خورشید
کتاب
کفش
کلید
کلمه؛
همه شان تویی !
به تنهایی !

تنهایی یعنی تو
که نمی دانی
بی من
چقدر تنهایی ...!

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳

عاقلی از دیوانه‌ای پرسید: راهِ خوشبختی کدام است؟ دیوانه، که گویی راهِ شهرِ مجاور را از او پرسیده‌اند، بلافاصله گفت: «خود را تحسین کن، و در کوی‌ و برزن بخواب». عاقل فریاد زد: «صبر کن ببینم! بیش از حد توقّع داری. برای رسیدن به سعادت تحسینِ خویشتن کافی است.» و دیوانه پاسخ داد: «امّا چگونه می‌توان پیوسته تحسین کرد بی‌آنکه پیوسته جهان را خوار نشماریم.»

#فریدریش_نیچه
#حکمت_شادان
کتاب سوم، راه خوشبختی، قطعه‌ی 213

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

"و دیگر جوان نمی‌شوم
نه به وعده عشق و
نه به وعده چشمان تو..!"

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

ﻣﻤﻠﮑﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ...!

zenith1990
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۱۶

تو ازآن دگری...
رو...
که مرا یاد تو بس..!