دیوار کاربران
baran76
۱۳۹۵/۰۷/۲۶
هوا بد است |
|
baran76
۱۳۹۵/۰۷/۲۴
"خدایان سیزیف را بر آن داشتند تا مدام تخته سنگی را به فراز کوهی رساند و هر بار تخته سنگ به سبب وزنی که داشت باز به پای کوه در می غلتید . خدایان چنین می پنداشتند که کیفری دهشت بارتر از کار بیهوده و نومیدانه نیست" |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۴
بی تو در سینه ی آشفته ی من، |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۴
کو در این شب های پاییزی مرا محبوبه ای |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳
تبعید، قبل و بعد نمی فهمد. |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳
سرد یعنی تو |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۳
عاقلی از دیوانهای پرسید: راهِ خوشبختی کدام است؟ دیوانه، که گویی راهِ شهرِ مجاور را از او پرسیدهاند، بلافاصله گفت: «خود را تحسین کن، و در کوی و برزن بخواب». عاقل فریاد زد: «صبر کن ببینم! بیش از حد توقّع داری. برای رسیدن به سعادت تحسینِ خویشتن کافی است.» و دیوانه پاسخ داد: «امّا چگونه میتوان پیوسته تحسین کرد بیآنکه پیوسته جهان را خوار نشماریم.» |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۱
"و دیگر جوان نمیشوم |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۲۱
ﻣﻤﻠﮑﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .. |
|
zenith1990
۱۳۹۵/۰۷/۱۶
تو ازآن دگری... |