کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی..

تو قلبی به بزرگی دریا و روحی به وسعت آسمانها داری

زیبایی عشق، پاکی صداقت، اوج مهربانی و نهایت آرامش

همه در کنار دوست خوب معنا پیدا میکند

دوست خوبم .....

ارزو میکنم جاده زندگیت هموار،

آسمان چشمانت صاف و

دریای دلت همیشه آرام و زلال باشد..

گَر تــــــــــــو را با ما تعلق نیست

مـــــــــــــــــــــا را شوق هست

ور تـــــــــــــــــــــــو را بی ما صبوری هست

ما را تـــــــــــــــــــاب نیست ..

در پشت چارچرخه‌ی فرسوده‌ای كسی خطی نوشته بود:

"من گشته‌ام نبود... تو دیگر نگرد نیست...!"

گر خسته‌ای بمان و اگر خواستی بدان، ما را تمام لذت هستی به جستجوست.

پویندگی تمامی معنای زندگیست. هرگز "نگرد! نیست" سزاوار مرد نیست...!

فريدون مشيري

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندرره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است..

با تقدیم به سپهر عزیز..

با تقدیم احترام

گفتي که :
چو خورشيد زنم سوي تو پر،
چو ماه شبي مي کشم از پنجره سر،
اندوه که خورشيد شدي تنگ غروب،
افسوس که مهتاب شدي وقت سحر...
فریدون مشیری

عشق های بزرگ ، همیشه درتهدید نفرت های بزرگن

عشق بزرگ ، مثل یه عدد بزرگه

که یه عدد منفی می تونه 

تمامش رو از این رو به اون رو کنه...

+5

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گل‌های ترش برگ و برش گم شده باشد

جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد

باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد

شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد

چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد

آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد