دیوار کاربران


mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۲۵

مبين حقير،گدایان عشق را،
کاین قوم؛
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
#حافظ#

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۲۴

ادم ها رو ببخشید
اما
جایگاه شان را
پس ندهید..

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۲۳

ساده زندگی کن 
اما ساده عـــبور نکن .
از دنیایی که تــنها
یکبار تجربه اش میکنی 

آرزو دارم دلت ازغصه ها خالی شود
سهم تو اززندگی 
یک عمرخوشحالی شود..

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۲۰

ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی 
تا پُر کنی کسی را،
دلی را، چشمی را، گوشی را....
خالی کنی خودت را از نفرت تا پُر کنی کسی را از عشق...
خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش...
یادت باشد
ساعت شنی روزی می چرخد
و این بار این تو هستی که پُر میشوی
از آنچه خودت پُر کرده ای دیگران را...

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۲۰

وجود عشق برای آن نیست 

که ما را خوشحال کند

من اعتقاد دارم عشق وجود دارد 

تا به ما نشان دهد چقدر می توانیم 

تحمل کنیم...

هرمان هسه

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۹

خدایا
با نام تو آغاز می کنم
شروع هر لحظه را
ای که زیباترین علت هر آغاز تویی !
امروزم را
با تلاش و مهربانی به تو می سپارم
یار و یاورم باش ای بزرگترین..
سلام
صبح بخیر و لحظه هاتون سرشار از الطاف خداوند...

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۹

گربه ما همسفری، سلسله از پا بردار
پشت پا زن دو جهان را و ،پیِ ما بردار
ماقدم بر قدمِ سیل بهاران، داریم
گرتو هم تشنه ی بحری ،قدم از جا بردار
نیست عالم به جز از،سلسله ی موج سراب
قدمی پیش نِه ،این سلسله از پا بردار
گر ز رفتار به مردم، نتوانی ره بُرد
نسخه ی نیک و بدخلق، ز سیما بردار
دستِ خالی، مرو از تربت روشن گُهَران
مشتِ خاکی ،ز پی دیده ی  بینا بردار
رنگ این خانه، ز خاکستر دل ریخته اند
دل ز نظّاره ی  آن نرگس شهلا ،بردار...
**صائب_تبریزی**

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۸

فرصت آیینه ها در پشت در مانده ست روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
می شود در عصر آهن آشناتر شد
سایبان از بید مجنون،
روشنی از عشق
می شود جشنی فراهم کرد
می شود در معنی یک گل شناور شد
♥مهربانی را بیاموزیم♥
موسم نیلوفران در پشت در مانده ست
موسم نیلوفران یعنی که باران هست
یعنی یک نفر آبی ست
موسم نیلوفران یعنی
یک نفر می آید از آنسوی 
دلتنگی...
می شود برخاست در باران
دست در دست نجیب مهربانی 
می شود در کوچه های شهر جاری شد
می شود با فرصت آیینه ها آمیخت
با نگاهی
با نفس های نگاهی 
می شود سرشار 
از راز بهاری شد
دست های خسته ای پیچیده با حسرت
چشم هایی مانده با دیوار رویاروی
چشم ها را می شود پرسید
مهربانی کودکی تنهاست........

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۸

کنج قفس یا مرگ،این بختِ کبوترهاست ... دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست
اِی بر پدرت دنیا،آن باغ جوانم کو؟ ... دریاچه‌ی آرامم،کوه هیجانم کو؟
بر آینه‌ی خانه جای کف دستم نیست ... آن پنجره‌ای را که با توپ شکستم نیست
پشتم به پدر گرم و دنیا خودِ مادر بود ... تنها خطرِ ممکن،اطرافِ سماور بود..

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۵/۰۸/۱۸

تنها زمانى "صبور" خواهى شد، که "صبر" را يک "قدرت" بدانى

نه يک "ضعف"...

آنچه "ويرانمان" مى کند، "روزگار" نيست!

حوصله ي "کوچک"، براى "آرزوهاى بزرگ" ماست..