توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
هیتلر
- یه روز هیتلر و افسراش مشغول نازی گری های خود بودند، چندتا بچه که اون نزدیکیا بودن، متوجه شدن که یکی از افسرای هیتلر کچل هست، بچه ها فریاد زدن "کله کچل" و مسخره اش کردن. هیتلر گفت: اوکی افسرا به اون بچه ها شلیک کنین و بکشیدشون! و اونا هم شلیک کردن و تموم اون 42 بچه رو کشتن! خیلی وحشتناکه نه؟ ولی این حادثه هـــیچوقت اتفاق نیفتاده، اما یکبار خدا برای اینکه بچه …
اگر
- من اگرپیامبربودم،رسالتم شادمانی بود،بشارتم آزادی و معجزه ام خنداندن کودکان.نه ازجهنمی میترساندم ونه به بهشتی وعده میدادم
زندگی رنگی رنگی
- دوستی که همیشه موقع دست دادن برای خداحافظی توی اون لحظهی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دستهات یک فشار کوچیک میده... چیزی شبیه یک بوسه مثلا... راننده تاکسیای که حتی اگه در ماشینش رو محکم ببندی بلند میگه: روز خوبی داشته باشی! آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشم شون میشی، دستپاچه رو بر نمیگردونن، لبخند میزنن و هنوز نگاهت م…