دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

من نمیترسم حتی کم هم نمی آورم!
فقط خسته ام از تنها ایستادن جلویه چند نفر...
ازین که هیچ وقت کسی پشتم نیست و تنها باید بجنگم
پس میروم...
راهم را کج میکنم و فقط بی هیچ صدایی میروم!
در حوالیه من ایستادن ممنوست!

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

سه چیز هست که آدم از دیدنش سیر نمیشه
جاده
آسمون
دریا
الهی جاده ی زندگیتون سبز
آسمون وجودتون آبی
دریای دلتون سبز باشه

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

بخشی از نامه چارلی چاپلین به دخترش

انسان باش ، پاکدل و یکدل ، زیرا گرسنه بودن،

صدقه گرفتن و در فقر مُردن هزار بار قابل

تحمل تر از

پست و بی عاطفه بودن است ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

گل رابه عزیزان میدهند

ومحبت رابه مهربانان

کدام لایق توباشد

که هم عزیزی،هم مهربان

سبدسبدگلهای زیبا

تقدیم به دلهای مهربونتون

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

آشفته دلان را هوس خواب نباشد

شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق

آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن ...

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

از زندگی ، از این همه تکرارخسته ام
از های وهوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هرکار خسته ام

دلخسته سوی خانه، تن خسته میکشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

بی زارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

از او که گفت : یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یارخسته ام

تنها و دل گرفته و بی زار و بی امید
از حال من مپرس که بسیارخسته ام

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

هرگز نمی توانی
سن یک زن را از او بپرسی
چرا که او هم نمی داند
سنش با شب هایی که
بغض کرده و گریسته
چقدر است

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

زندگی تفسیر سه کلمه است:
خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن،
پس تا می توانی،
بخند، ببخش، فراموش کن

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۰

نمی توان از کربلای حسین نوشت و در آن، از کار بزرگ زینبی یادی نکرد; چرا که حادثه کربلا با نقش مکمل و بی بدیل حضرت زینب علیها السلام کامل می شود . مرحوم شریعتی در این مورد می گوید:

«رسالت پیام از امروز عصر، آغاز می شود . این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن، «زینب » - زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته - است و رسالت زینب دشوارتر و سنگین تر از رسالت برادرش . آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده اند; اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند، دشوار است و سنگین . و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی اش، و صفهای دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بردوشش . وارد شهر می شود، از صحنه بر می گردد . آن باغ های سرخ شهادت را پشت سرگذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می رسد . وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است; آرام و پیروز، سراپا افتخار; برسرقدرت و قساوت، برسربردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می زند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت . . .» اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ بازنگوید، کربلا در تاریخ می ماند .» (18)

بدون شک حضور حضرت زینب علیها السلام در کربلا به عنوان پیام رسان شهیدان، حیاتی ترین عنصر در ماندگاری «حماسه حسینی » است . اگر زینب نبود، کربلا در کربلا می ماند و حماسه درخشان حسینی اسیر حصار زمان خود می شد . حضرت زینب علیها السلام خود سرود حماسه ای بود که درخشید و حماسه سترگ کربلا را در همه زمان ها ساری و جاری ساخت