دیوار کاربران


مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۲

امام حسین(ع)

⚫️دو چیز منفعت بسیار دارد
اخلاق نیک و جوانمردی

⚫️دوچیز بقا ندارد
جوانی و قوت

⚫️دوچیز بلا را دور ‌کند
صـلـۀ رحم و صدقه

⚫️دو چیز مقام را فزون کند
حل مشکل دیگران و فروتنی

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۲

@ghomshee
آب..
مهریه زهرا و
تو لـــبِ تشـــنه
دهی جان !!

فدای لب عطشان
حسین(ع)
ویاران باوفایش

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۲

وقتی مقصری و معذرت
خواهی نمیکنی، اسمش غرور
نیست؛
بیشعوریه...

اگر میدونی مقصری تا دیر نشده برو عذر خواهی کن

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

ب) عرفان و آشنایی با حق
هر چه ظهر عاشورا نزدیک تر می شد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونی می یافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر می شد و حسین فاطمه(ع) تنهایی را احساس می کرد. در چنین موقعیتی، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت. او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتی فی کل کرب و انت رجائی فی کل شدة و انت لی فی کل امر نزل بی ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منی الیک عمن سواک ففرجته عنی و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولی کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهی کل رغبة. (5)

بارالها، تو در هر اندوه و مشکلی مورد اعتماد منی; در هر سختی مایه امید و در هر امری که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستی. غمهایی سبب سستی قلب می شود و راه چاره اندیشی را بر انسان می بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها می کنند و دشمنان به نکوهش می پردازند; چه بسیار چنین غمهایی که به درگاه تو روی آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روی گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختی. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکی و پایان هر آرزو و امیدی.

ج) اقامه نماز
ابو ثمامه صیداوی همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمی از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (6)

اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروی از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره می کنند و می گویند:

... اشهد انک قد اقمت الصلاة... (7)

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور

عاشورای سال 61 ه.ق فرا رسید; حاکمیت بنی امیه، که ستمگری و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات می افزودند، متزلزل شده بود. مردان الهی همکاری و همسویی با چنین حکومتی را ذلت محض می دانستند و اعلام بی لیاقتی حاکمان را امری واجب. (2)

از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحرای کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشتری در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشی ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه هایشان حتی قطره ای آب یافت نمی شد و فریاد «العطش » کودکان از هر سو به گوش می رسید، حسین بن علی - علیهما السلام - با دلی آرام، قلبی مطمئن و روحی بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:

الف) آزادی
در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عده ای چون قیس بن اشعث و شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث به آن حضرت پیشنهاد بیعت با یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه می خواهی بکن و به هر سوی می خواهی برو. امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:

لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (3)

نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردی خوار پیش شما دراز نمی کنم و چون بردگان ذلت و خواری را نمی پذیرم.

آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادی را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و زبونی و خواری از جمع ما دور است.

علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد:

یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (4) ای پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید پس در دنیای خویش آزاده باشید.

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

۱۶/ چه فاجعه ای است که باطل به دستی عقل را شمشیر می گیرد و به دستی شرع را سپر.
۱۷/ تقلید نه تنها با تعقل سازگار نیست ، بلکه اساسا کار عقل این است که هرگاه نمی داند ، از آنکه می داند تقلید می کند و لازمه ی عقل این است که در این جا خود را نفی نماید و عقل آگاه را جانشین خود کند.
۱۸/ لازمه ی توحید خداوند ، توحید عالم است و لازمه ی توحید عالم توحید انسان است.
۱۹/ وقتی عشق فرمان می دهد ، محال سر تسلیم فرو می آورد.
۲۰/ عشق عبارت است از همه چیز را برای یک هدف دادن و به پاداشش هیچ چیز نخواستن ، این انتخاب بزرگی است ، چه انتخابی!.
۲۱/ وارد کردن علم و صنعت ، در اجتماع بی ایمان و بدون ایدوئولوژی مشخص ، همچون فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نامساعد در فصل نا مناسب.
۲۲/ فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.
۲۳/ هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش را نشان می دهد.
۲۴/ هنر تجلی روح خلاق آدمی است، هنر با مذهب خویشاوندی دیرین دارد… هنر یک ذات عرفانی و جوهر احساس مذهبی دارد.
۲۵/ جهل، نفع و ترس عوامل انحراف بشری
۲۶/ از تنهایی به میان مردم می گریزم و از مردم به تنهایی پناه برم
۲۷/ آنان که « عشق » را در زندگی «خلق » جانشین « نان » می کنند، فریبکارانند، که نام فریبشان را «زهد» گذاشته اند.
۲۸/ مردی بوده ام از مردم و میزیسته ام در جمع و اما مردی نیز هستم در این دنیای بزرگ که در آنم و مردی در انتهای این تا ریخ شگفت که در من جاری است و نیز مردی در خویش و در یک کلمه مردی با بودن و در این صورت دردهای وجود، رنج های زیستن، حرف زدن انسانی تنها در این عالم ، بیگانه با این «بودن»!
۲۹/ هر کس مسیحی دارد، بودایی که باید از غیب برسد ، ظهور کند ، بر او ظاهر گردد و نیمه اش را در بر گیرد و تمام شود. زندگی جستجوی نیمه ها است در پی نیمه ها ، مگر نه وحدت غایت آفرینش است ؟ پروانه مسیح شمع است ، شمع تنها در جمع ، چشم انتظار او بود ، مگر نه هر کسی در انتظار است؟
۳۰/ چه قدر ایمان خوب است! چه بد می کنند که می کوشند تا انسان را از ایمان محروم کنند چه ستم کار مردمی هستند این به ظاهر دوستان بشر ! دروغ می گویند ، دروغ ، نمی فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند.
اگر ایمان نباشد زندگی تکیه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند ؟
اگر نیایش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دل نباشد ماندن برای چیست ؟
اگر میعادی نباشد رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگی دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها که می خواهند معبود را از هستی برگیرند چگونه از انسان انتظار دارند

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

۳۰ جمله کوتاه از دکتر شریعتی:
۱/ سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دست های نویسندگان، اگر بدانی ، خود می توانی نوشت.(مجموعه آثار ۷)
۲/ جهان را ما ، نه آنچنانکه واقعا هست می بینیم ، جهان را ما آنچنانکه ما واقعا هستیم ، می بینیم.
۳/ بشر » یک بودن است و «انسان » یک شدن.
۴/ مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی و زاده انسان بودن است.
۵/ آگاهی اگر چه به رنج ، ناکامی و بدبختی منجر شود ، طلیعه راه و طلیعه روشنایی ، طلیعه نجات بشریت است ،… از جهلی که خوشبختی ، آرامش ، یقین و قاطعیت میآورد ، هیچ چیز ساخته نیست.
/ پیروزی یکروزه به دست نمی آید ، اما اگر خود را پیروز بشماری ، یکباره از دست میرود.
۷/ انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند.
۸/ باید دانست که بزرگترین معلم برای به دست آوردن استقلال و شخصیت ملی خودش دشمنی است که استقلال و شخصیت ملی اش را از او گرفته است.
۹/ عرفان دری است به دنیای دیگر ، که باید باشد و هنر، پنجره ای به آن دنیا است
۱۰/ انتظار آمادگی است نه وادادگی
۱۱/ علی آشکار ترین حقیقت و مترقی ترین مکتبی است که در شکل یک موجود انسانی تجسم یافته است ، واقعیتی بر گونه اساطیر و انسانی است که هست از آنگونه که باید باشند و نیست
۱۲/ آنگاه که کمیت عقل می لنگند، نیایش بلند ترین قله تعبیر را در پرواز عشق در شب ظلمانی عقل پیدا می کند.
۱۳/ اسلام علی بر این سه پایه استوار است : مکتب، وحدت ، عدالت
۱۴/ توده مردم به یک آگاهی نیاز دارند و روشنفکر به ایمان
۱۵/ شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن ، با مرگ خویش بر دشمن پیروز می شود و اگر دشمنش را نمی کشد رسوا می کند.

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

آدم ها از هم یاد می گیرین،
همه چی رو،
عشق،
خیانت،
دروغ،
وفاداری،
رفتن،
موندن،
همه این ها رو آدم های دیگه یاد می گیرن.
گاهی باید نشست و فکر کرد
که از آدم هایی که تو زندگی مون اومدن و رفتن چی یاد گرفتیم،
عشق،
یا بی احساسی؟

مهدی
مهدی
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
حسین یعنی نیکویی
حسین یعنی مبارزه با ظلم
حسین یعنی ازخودگذشتن برای دیگران
حسین یعنی ازرانت استفاده نکردن
حسین یعنی پارتی بازی نکردن
حسین یعنی خودنمایی نکردن
حسین یعنی ظلم نکردن
حسین یعنی برخوردخوب با ارباب رجوع
حسین یعنی انجام واجبات دین
حسین یعنی فریاد زدن وقتی حقت ضایع می شود
حسین یعنی حق راگفتن حتی اگر به ضررت باشد
حسین یعنی کمک به نیازمندان
حسین یعنی ازخودبرای مستحق تر گذشتن
حسین یعنی برخورد خوب وخوش اخلاق بودن
حسین یعنی گفتن حرف حق وعمل به آن درهرشرایطی ودربرابر هرکسی
حسین یعنی کوتاه نیامدن جایی که حق با توست
حسین یعنی بی تفاوت نبودن به سرنوشت خود ودیگران
حسین یعنی پسر علی
حسین یعنی عزیز پیامبر
حسین یعنی زیر میزی نگرفتن
حسین یعنی اصلاح امور اشتباه
حسین یعنی تحمل مصیبت ها
حسین یعنی تادم آخر ایستادن
حسین یعنی با مردم روراست بودن
حسین یعنی اعتراض به گفتاروکرداروپنداربد
حسین یعنی گفتار وکردار نیک
حسین یعنی هیهات من الذله
حسین یعنی شمشیر رابرای خدا به جان خریدن
حسین یعنی حمایت از شایستگان
حسین یعنی راستگویی
حسین یعنی آماردروغ نگفتن
حسین یعنی مبارزه با فقر
حسین یعنی مرگ بر فقر
حسین یعنی عدالت دراستخدامی ها
حسین یعنی عدالت با تمام معنایش
حسین یعنی عدالت در تخصیص منابع
حسین یعنی عمل حسینی داشتن
حسین یعنی درمقابل ظلم سکوت نکردن
حسین یعنی کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا

mkhm
mkhm
۱۳۹۵/۰۷/۲۱

داستان شیر و فضه[۳۵]
داستان دختر یهودی که افلیج بود و قطره‌ای از خون اباعبدالله به وسیله یک مرغ به بدنش چکید و بهبود یافت.[۳۶]
درخواست اسرا برای عبور از قتلگاه.[۳۷]
اسرا خود را از مرکب‌ها به روی زمین انداختند.[۳۸]
صدقه دادن مردم کوفه به اهل بیت.[۳۹]
امام حسین (ع) شب عاشورا به اصحاب اجازه داد که بروند و از آنان خواست که هر کدام که می‌رود، یکی از اهل بیت را هم با خود ببرد.[۴۰]
امام حسین(ع) وقتی خبر کشته شدن مسلم بن عقیل را شنید، خواست به مدینه برگردد که فرزندان عقیل مانع شدند.[۴۱]
شیخ عباس قمی نیز در منتهی الآمال این موارد را مصادیقی از تحریفات عاشورا دانسته است:

عمر سعد در کربلا تقریبا ۲۵ سال داشت و اینکه در بین عوام مشهور است که از عمر سعد به «ریش‌سفید کربلا» تعبیر می‌کنند بی‌مأخذ است.[۴۲]
وی پس از نقل ماجرای پسران مسلم می‌نویسد: «شهادت این دو طفل با این کیفیت و تفصیل نزد من مستبعد است»[۴۳]
سکینه فقط این بیت: «شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذکرونی/ او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی» را از پدر خود در عالم ابتلا شنید و ظاهر این است که بقیه اشعاری که مرثیه‌خوانان به این ردیف می‌خوانند از آن حضرت نیست.[۴۴]
مقتل‌نویسان معتبر، از حال اهل بیت امام حسین(ع) در شام عاشورا چیزی نقل نکرده‌اند و بیان نشده که چه حالی داشتند.[۴۵]
نسبت دادن «شکستن سر» به حضرت زینب و اشعار معروفِ «یا هلالا لما استتم کمالا» از ایشان بعید است.[۴۶]
مشهور میان علمای شیعه آن است که امام سجاد(ع) سر مبارک پدرش و سایر شهدا را در روز اربعین به کربلا آورد به بدن‌ها ملحق گردانید ولی این قول به حسب روایات بسیار بعید می‌نماید.[۴۷]
همچنین موارد زیر از سوی برخی پژوهشگران به عنوان مصادیق تحریفات عاشورا ذکر شده‌ است:

شهرت کوفیان به بی‌وفایی و مَثَل «الکوفی لا یوفی»، بیشتر از آنچه به واقعیت‌های تاریخی برگردد، ناشی