بلاگ كاربران


  • نماز مجنون.....

  •  یک شبی مجنون نمازش را شکستبی وضو در کوچه لیلا نشست   عشق آن شب مست مستش کرده بودفارغ از جام الستش کرده بود   سجده ای زد بر لب درگاه اوپر ز لیلا شد دل پر آه او   گفت یا رب از چه خوارم کرده ایبر صلیب عشق دارم کرده ای   جام لیلا را به دستم داده ایوندر این بازی شکستم داده ای   نشتر عشقش به جانم می زنیدردم از لیلاست آنم می زنی   خسته ام زین عشق، دل خونم مکنمن که مجنو…
  • مردن خوبه.....

  • دوست دارم که..... يه اتاقي باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشي، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه سنگ سفيد... تو منو بغلم کني که نترسم .. .که سردم نشه ... که نلرزم ... اينجوري که تو تکيه دادي به ديوار ... پاهاتم دراز کردي ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکيه دادم ... با پاهات محکم منو گرفتي ... دو تا دستتم دورم حلقه کردي ... بهت مي‌گم چشماتو مي‌بندي؟ ميگي آره! بعد چشماتو مي&z…
  • قطره دل.....

  • قطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست. خیلی‌ وقت‌ بود که‌ به‌ خدا گفته‌ بود. هر بار خدا می‌گفت: از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست. قطره‌ عبور کرد و گذشت. قطره‌ پشت‌ سر گذاشت. قطره‌ ایستاد و منجمد شد. قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قط…
  • به چه میخندی تو ؟

  • به چه میخندی تو ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش ؟به چه میخندی تو ؟ نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد ؟به چه میخندی تو ؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست ؟خنده دار است بخند . . ....…
  • دلم میخواهد .....

  • و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که بی نهایت بار درنامه ها و شعر هادر شعله ها سوختندتا سند سوختن نویسنده شان باشندپروانه هاآختصور کنآن ها در اندیشه چیزی مبهمکه انعکاس لرزانی از حس ترس و امید رادر ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوندیادم می آیدروزگاری ساده لوحانهصحرا به صحراو بهار به بهاردانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم عشق را چگونه می شود نوشتدر گ…
  • ...................

  • ای کاش که در نیمه ی این راهفریاد نمی زدی که برگرد...ای کاش که این قصه نمی شدای کاش شبانگاه که می شداین پنجره تا صبح سحر باز نمی ماندحسرت زده ای بر لب این پنجره ای کاشبا یاد دو چشمان تو آواز نمی خواندای کاش کلاغی که فرورفت در افاقدر باغچه کوچک تو باز نشیندتا از طرف من ،سر فرصت دوسه باریآشفتگی حال تو را خوب ببیندای کاش که این ابر که مهمان شده در شهرتا شهر تو رقصنده و طناز بیایدهر گاه که تو خیره شوی …
  • دلتنگم....

  • گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود که دنیــــا با تمام ِ وسعتش برایـَم تنگ میشود ... ... دلتنــگـم... دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد... دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید... دلتنگ ِ خود َم... خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ... گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم حالا یک بار از شهر می رویم یک بار از دیا…
  • دوستت دارم .....

  • برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »…
  • خدا باتوست.....

  • اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریكوچك باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری ا…