بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
عشق و همسر
- تعداد نظرات : 1
- ارسال شده در : ۱۳۹۵/۰۷/۰۹
- نمايش ها : 201
عشق راحت دلهاست
همچون آفتاب درخشانی
که از پس باران رخ می نماید
و شهوت همه تشویش و آشوب است
همچون طوفانی که از پی آفتاب نمایان می شود
بهارِ خوش روىِ عشق، مدام تازه و باطراوت است
اما زمستان عبوسِ شهوت
با شتاب از راه مى رسد
در حالى كه تابستان هنوز به نيمه نرسيده است
عشق هيچگاه با سيرى و بيزارى و اشباع همراه نيست
در جايى كه شهوت از حرص و آز و شكمبارگى جان مى سپارد
عشق تمام درستى و راستى است
و شهوت جز مشتى دروغ و افسانه هيچ نيست.
«ویلیام شکسپیر»
جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.»
جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»
لایک
مرسی