دیوار کاربران


mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

گاهــ ـی اوقـــ ـات
مجــــ ـبورید بپــــ ـذیرید کــــه برخـــ ـی آدمهـــــ ـا

فــــ ـقط میـــــ ـتوانند در قلـــــ ـبتان باقــــ ـی بمانــــــ ـند

نـــ ـه در زندگـــــ ـیتان...

liko2536
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

آمدی وه كه چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم

نه فراموشیم از ذكر تو خاموشی بود

كه در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

بی تو در دامن گلزار نخفتم یك شب

كه نه در بادیه ی خارمغیلان بودم

زنده می كرد مرا دم به دم امید وصال

ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یك نفسم بوی تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم

سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت

عهد بشكستی و من بر سر پیمان بودم

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

هیچ انتظاری از کسی ندارم!

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست...!

مسئله، خستگی از اعتماد های شکسته است...

بگذار سپیده سر زند.

چه باک که من بمیرم وشبنم فرو خشکد.

و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد.

و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گردد.

وراه کهکشان بسته شود ....

بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد.

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

هیچ انتظاری از کسی ندارم!

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست...!

مسئله، خستگی از اعتماد های شکسته است...

بگذار سپیده سر زند.

چه باک که من بمیرم وشبنم فرو خشکد.

و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد.

و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گردد.

وراه کهکشان بسته شود ....

بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد.

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ آﺷﻨﺎﯾﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﻢ ﺑﻮﺩ که ﺑﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺲ ﺭﻭ ﺩﺍ ﺩ

ﻋﻠﺖ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺳﻘﻒ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؟

ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻻﻥ ﺧﻮﻧﺸﻮﻧﻮ آﺏ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﻣﯿﻔﺘﻪ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣﻦ ؛ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ ﺯﯾﺮﺵ ﺳﻄﻞ ﺑﺰﺍﺭ !

ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﻬﻢ ﺯﺩ ؟!

liko2536
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود

mona_rt
mona_rt
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

گــــاهی برای زخمهایت هیچ چیزی درمان نیست....
آتشی که بر افروخته اند دیگر خاموشی ندارد...
داد که بزنی مقصر میشوی....
ساکت هم که باشی مقصر میشوی...

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

.

صبحی که به جای عـــشق با یک سیگـــار شروع شود…..

یک شروع دوبـــــاره نیست…….

امتداد پایان اســــــت……

برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد……

.

liko2536
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

شبی غمگین تر از شبهای فرهاد

به یاد لحظه های رفته بر باد

به یاد سروهای سبز و عاشق

نشستم گریه کردم تا شقایق

صدایم یک نیستان بی قراری

غروب و حسرت و چشم انتظاری

به یادت ای عزیز نازنینم !

شبی تنها و خاکستر نشینم

از آن آتش که شب را شعله ور کرد

چه بر جا مانده جز خاکستر سرد

شکفته یاد گل در گریه هایم

پر از حرفم اگر چه بی صدایم

به سوگت ای چراغ خانه ی دل

چو کولی ای روم ، منزل به منزل

که تا شاید ز تو یابم نشانه

ز تو ای شاعر هر چه ترانه

تو را می پرسم از اندوه مهتاب

که می گرید به روی بستر آب

تمام چشم تو را من جستجویم

مگر یابم تو را در روبرویم

liko2536
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۴

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟

الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !