دیوار کاربران
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۸
قهوه را خورد و فنجان را شکست |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۸
liko2536 :
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر مرگ را همچون شراب کهنه کم کم می فروخت در تمام سالهای رفته بر ما روزگار شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت خیلی خیلی زیبا بود مرسی سحر عزیز واقعا به دلم نشست |
|
AZAD
۱۳۹۳/۰۳/۲۸
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۸
دست خالی که نمی شود به پیشواز خاطره رفت |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۷
شکستم قلب دنیا را نفهمیدم خطا کردم |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۷
سکوت می کنم |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۷
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۷
دیرگاهیست که تنها شده ام |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۶
من نگویــــم، که به درد دل من گــــوش کنید |
|
liko2536
۱۳۹۳/۰۳/۲۶
ساقی به پیاله باده کم می ریزی |