توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
خیلی روی آدمها حساب نکنید ؛خدا هم تمام خواسته ء بندگانش را اجابت نمی کند،،،،چه برسد به انسان ها......
داستان از آنجا شروع شد؛که گفت:با تو میمانم تا آخر دنیا ، راست میگفت : او که رفت دنیایم تمام شد.
همان انگشتی که ماه را نشان داد؛ماشه را کشید.
شیرینیم دلت را میزند ،ای کاش مثل گربه با چند لحظه بو کشیدن می فهمیدی ؛هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداشت.
من چشم هایم را بستم و تو قایم شدی .....
تو پیدا نمی شوی ؟؟؟؟
برگرد من بازی را بلد نیستم....
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن ؛ وقتی جماعت خودش هزار رنگ باشد.
چشم بسته از فرسنگها می شناسمت ؛این تلاش برای گم شدن مرا میخنداند.
عمری خودم را به خریت زده ام ،دلم برای روی سگم تنگ شده است.
اشتباهی در کار نیست ؛روز را خورشید و روزگارش را ما میسازیم.
نظرات دیوار ها
نخستین نظر را ایجاد نمایید !